مدرنیته و هویت: بازتعریفی از خویشتن در عصر سرمایه‌داری
در این نوشتار با نگاهی انتقادی و جامعه‌شناختی، به بررسی پیوند میان فرهنگ مصرف، مدرنیته و هویت خواهیم پرداخت.
وبلاگ
بسیج همگانی و جنگ ایران و عراق
در این مقاله به تحلیل و بررسی جنگ تحمیلی و اتفاقات مربوطه آغاز جنگ و عناصر تشکیل‌دهنده قدرت می‌پردازیم.
نقدها و دفاعیه‌ها درباره سلطنت مطلقه در فلسفه هابز
در این مقاله درمی‌یابیم چگونه هابز با بدبینی به طبیعت بشر، دولت مطلقه را برای حفظ امنیت ضروری می‌داند و در «لویاتان» دولت را همچون انسانی مصنوعی تحلیل می‌کند که قدرت در دست حاکم تمرکز یافته است.
از فاشیسم تا نئورئالیسم: چگونگی نیل سینما به واقعیت‌های اجتماعی
این مقاله به بررسی نئورئالیسم ایتالیا و تأثیر آن بر سینما و جامعه می‌پردازد و تحلیل می‌کند که چگونه این جنبش هنری پس از فاشیسم به روایت واقعیت‌های اجتماعی و زندگی قشرهای فراموش‌شده پرداخته است.
مفهوم حک‌شدگی در جامعه‌شناسی اقتصادی: نگاهی به نظریه مارک گرانووتر
در این مقاله، مفهوم حک‌شدگی و نقش شبکه‌ها و ساختارهای اجتماعی در شکل‌گیری رفتارهای اقتصادی بررسی می‌شود و تأثیر این روابط در جوامع مختلف مورد توجه قرار می‌گیرد.
بررسی اصول، کاربرد و نقد پوزیتیویسم در علوم انسانی و اجتماعی
پوزیتیویسم به‌عنوان مکتبی فلسفی و علمی، رویکردی دقیق و تجربی به شناخت جهان ارائه می‌دهد. در این یادداشت، اصول، کاربردها و نقدهای این مکتب مورد بررسی قرار می‌گیرد.
مرثیه‌ای برای شاه و گدا؛ نقدی بر فیلم آنورا (Anora)
آنورا تصویری واقعی و جامعه‌شناسانه از دشواری‌های ازدواج میان دو طبقه اجتماعی متفاوت ارائه می‌دهد. این تحلیل نشان می‌دهد که تفاوت‌های اقتصادی، فرهنگی و عادات زندگی چگونه می‌تواند سرانجام عشق را به شکست بکشاند.
️الهیات سیاسی کاتولیک و دولت مطلقه از هابز تا اشمیت
نظریه‌های سیاسی مختلف، بازتاب‌دهنده تصورات متفاوت درباره ماهیت انسان و نقش قدرت دولتی در جامعه هستند. در این بررسی، با تمرکز بر دیدگاه‌های متفکرانی مانند توماس هابز، آنارشیسم و آموزه‌های الهیات سیاسی کاتولیسم، رابطه پیچیده میان شرانگاری بشر و سیطره دولت مدرن تحلیل می‌شود.
نقش اصلاحات ارضی در تغییر ساختار ارباب – رعیتی
در این مقاله، نقش اصلاحات ارضی در تغییر ساختار ارباب - رعیتی در ایران و ساز و کار این برنامه در قرن بیستم به تفصیل بررسی می‌شود.
کارل علیه کارل؛ سیاست به مثابه زیربنا یا روبنا؟!
در این مقاله، نقطه تضاد دو دیدگاه مارکسیستی و کارل اشمیت در رابطه با تلقی سیاست به‌عنوان روبنا یا زیربنا و پیامد انتخاب هر دیدگاه، مورد بحث و تحلیل قرار می‌گیرد.