نازنین حسنپور
(کارشناسی ارشد جامعهشناسی)
فرهنگ مصرفی در مدرنیته: آزادی انتخاب یا اسارت در بازنمایی هویت؟
در جهان معاصر، مصرف دیگر صرفاً عملی اقتصادی یا پاسخی به نیازهای زیستی نیست؛ بلکه به یکی از بنیادیترین سازوکارهای شکلگیری هویت فردی و اجتماعی بدل شده است. در بستر تحولات مدرنیته و افزایش نقش رسانهها، تبلیغات و برندها، انسان مدرن در فرآیندی مستمر از بازنمایی خویشتن، به مصرف کالاها و نشانهها روی میآورد. فرهنگ مصرفی نهتنها انتخابهای ما را هدایت میکند، بلکه در عمیقترین لایههای ذهنی و اجتماعی ما رسوخ کرده و بر نحوه ادراک ما از «خود»، «دیگری» و «جهان» تأثیر میگذارد.
در این میان، مفاهیمی چون سلیقه، سبک زندگی و انتخاب مصرفی به ابزاری برای تمایز اجتماعی تبدیل میشوند. همانگونه که پیر بوردیو در اثر کلاسیک خود مینویسد:
«در جهان اجتماعی، چیزی به نام سلیقه خالص وجود ندارد؛ سلیقه همواره تحت تأثیر ساختارهای طبقاتی و جایگاه اجتماعی شکل میگیرد و بازتولید میشود.»
این گفته بوردیو گویای آن است که انتخابهای بهظاهر فردی ما ریشه در ساختارهای اجتماعی و روابط قدرت دارند. بنابراین، تحلیل فرهنگ مصرف بدون توجه به زمینههای اجتماعی، طبقاتی و فرهنگی آن، تحلیلی سطحی و ناقص خواهد بود.
در این نوشتار تلاش میشود تا با نگاهی انتقادی و جامعهشناختی، به بررسی پیوند میان فرهنگ مصرف، مدرنیته و هویت بپردازیم و نشان دهیم که چگونه فرآیند مصرف به میدانی برای رقابتهای نمادین، بازنمایی خویشتن و بازتولید ساختارهای اجتماعی تبدیل شده است.
فرهنگ مصرفی چیست؟
فرهنگ مصرفی به مجموعهای از ارزشها، هنجارها، شیوههای رفتاری و سبکهای زندگی گفته میشود که در آن مصرف کالاها و خدمات فراتر از تأمین نیازهای مادی، به یکی از اصلیترین شیوههای بیان هویت، تعلق اجتماعی و سرمایه نمادین تبدیل شده است. در این فرهنگ، معنا و ارزش یک کالا صرفاً به کارکرد فیزیکی آن محدود نمیشود، بلکه به نشانهها، جایگاه اجتماعی و پیامهایی که به دیگران منتقل میکند نیز وابسته است.
مایک فدراستون (Mike Featherstone)، یکی از نظریهپردازان برجسته در زمینه فرهنگ مصرفی، تأکید میکند که: «فرهنگ مصرفی، بیانگر گذار از جامعهای تولیدمحور به جامعهای است که در آن مصرف، ابزار اصلی خودبازنمایی و نمایش تفاوتهاست. در این ساختار، افراد برای ساختن و انتقال هویت خود به مصرف نمادها و سبکهای زندگی متوسل میشوند.»
در نتیجه، خرید یک شیء یا استفاده از یک خدمت نه تنها عملی کاربردی بلکه انتخابی فرهنگی و اجتماعی محسوب میشود. افراد از طریق برندها، مد، طراحی داخلی خانه، خودرو و حتی مقاصد سفر، تلاش میکنند تصویری خاص از «خود» به نمایش بگذارند. بدینترتیب، فرهنگ مصرفی نقش اساسی در بازنمایی تفاوتهای طبقاتی، سلیقهای و نسلی ایفا میکند.
چگونه مصرفگرایی هویت میسازد؟
نظریهپردازانی چون ژان بودریار، مصرف را به مثابه «نظامی از نشانهها» تعریف میکنند. او معتقد است در جوامع سرمایهداری مدرن، مردم چیزها را نه به خاطر عملکردشان، بلکه برای معنایی که به آنها نسبت داده میشود، مصرف میکنند. بهعنوان مثال، خرید یک گوشی هوشمند خاص، نه تنها برای برقراری تماس، بلکه به منزله نشانی از مدرن بودن، توانایی اقتصادی یا جایگاه اجتماعی فرد تلقی میشود.
در این شرایط، مصرفکنندگان به «تولیدکنندگان هویت» تبدیل میشوند. آنها از طریق خرید و استفاده از برندها، محصولات فرهنگی، پوشاک و حتی خدمات، هویت فردی و اجتماعی خود را شکل میدهند و به نمایش میگذارند.
مدرنیته و فردگرایی: آزادی در انتخاب یا اجبار در بازنمایی؟
مدرنیته با فروپاشی تدریجی نظمهای سنتی و اقتدارهای پیشامدرن، عرصهای تازه برای «خودسازی» و بازتعریف هویت فراهم آورده است. در این دوران، فرد از محدودیتهای پیشین رها میشود و امکان انتخاب میان سبکهای متنوع زندگی را مییابد. در ظاهر، این وضعیت نوعی آزادی به همراه دارد؛ اما در عمل، این آزادی همراه با فشارهای نوینی است که از سوی رسانهها، تبلیغات، نهادهای فرهنگی و ساختار بازار بر فرد تحمیل میشود.
آنتونی گیدنز، جامعهشناس برجسته بریتانیایی، در تحلیل پروژه «خود» در دوران مدرن مینویسد: «در مدرنیته متأخر، فرد باید به طور مداوم درگیر ساختن، حفظ و بازنگری در روایت زندگی خود باشد؛ در حالی که تحت تأثیر فشارهای فرهنگی و اقتصادی است که این پروژه را شکل میدهند.»
در نتیجه، افراد در جهانی زندگی میکنند که در آن انتخاب، بیش از آنکه ریشه در خودآگاهی آزاد داشته باشد، اغلب پاسخی به الزامها و خواستهای نظام مصرفی است. آنچه بهظاهر انتخابی آزادانه برای خلق «خود» مینماید، در واقع پاسخی است به قواعد نانوشتهای که رسانهها، برندها، سلبریتیها و شبکههای اجتماعی بر ذهن و بدن افراد تحمیل میکنند. بنابراین، مصرف در مدرنیته نه صرفاً نشانهای از آزادی، بلکه اغلب ابزاری برای بازنمایی «خود ایدهآل» در فضای اجتماعی نظارتگر و رقابتی است.
رسانهها، تبلیغات و تولید خواست مصنوعی
نقش رسانهها و تبلیغات در شکلدهی به فرهنگ مصرفی و ساختار روانی انسان مدرن انکارناپذیر است. رسانهها دیگر صرفاً ابزار انتقال اطلاعات نیستند؛ بلکه به عنوان بازوان قدرتمند سرمایهداری عمل میکنند که نه تنها کالاها، بلکه سبک زندگی، رؤیاها و هویتها را به مصرفکنندگان عرضه میکنند.
تبلیغات در دنیای مدرن، به جای تمرکز صرف بر ویژگیهای عملکردی کالا، بر خلق تصویر، هیجان و «آرزوی داشتن» تأکید دارند. در این راستا، نیازها بازتعریف میشوند؛ به گونهای که خواستی که در ابتدا وجود نداشت، به تدریج در ناخودآگاه فرد شکل میگیرد. این همان چیزی است که هربرت مارکوزه، نظریهپرداز مکتب فرانکفورت، با عنوان «نیازهای کاذب» یاد میکند. او مینویسد:
«نیازهای کاذب آنهایی هستند که بر فرد توسط نیروهای اجتماعی خاص تحمیل میشوند؛ نیازهایی که تداوم سرکوب و استثمار را حفظ میکنند.»
در این چارچوب، فرد هنگام مواجهه با تبلیغاتی که موفقیت، زیبایی، عشق و حتی آزادی را به کالا گره میزنند، احساس میکند که بدون داشتن آن کالا یا سبک زندگی تبلیغشده، هویت ناقصی دارد یا از دایره پذیرش اجتماعی بیرون افتاده است. این پدیده منجر به بازتولید مستمر مصرف میشود؛ زیرا «خودِ ایدهآل» همواره در آیندهای دور و در تملک کالایی دیگر قرار دارد.
تبلیغات با بهرهگیری از تکنیکهای روانشناسی و بصری، نه تنها تصمیمگیری مصرفی را هدایت میکنند، بلکه در نهایت فرد را به سوژهای مصرفگرا و وابسته به تأیید بیرونی بدل میسازند.
نقد فرهنگ مصرفی: از خودبیگانگی تا مقاومت فرهنگی
فرهنگ مصرفی اگرچه در ظاهر امکان انتخاب و آزادی فردی را افزایش میدهد، اما در سطحی عمیقتر میتواند به خودبیگانگی انسان مدرن منجر شود. در چارچوب انتقادی، بسیاری از اندیشمندان معتقدند مصرفگرایی افراطی انسان را از معناهای اصیل زندگی جدا میسازد و او را در چرخهای بیپایان از خواستن و نداشتن گرفتار میکند.
هربرت مارکوزه، فیلسوف مکتب فرانکفورت، استدلال میکند که سرمایهداری پیشرفته از طریق تولید «نیازهای کاذب»، آگاهی انسان را کنترل و هدایت میکند. او در کتاب انسان تکساحتی مینویسد:
«نیازهایی که به صورت مصنوعی ایجاد میشوند تا افراد را در نظام اقتصادی موجود حفظ کنند، بهندرت با نیازهای واقعی انسان همسو هستند. این نیازها بیشتر برای تداوم بهرهکشی و اطاعت از نظم موجود ساخته شدهاند.»
از دیدگاه مارکوزه، افراد در این شرایط دیگر «آزاد» نیستند؛ چرا که آزادی آنان در دام انتخابهای مصرفی محدود به کالاها و برندها تعریف میشود.
زیگموند باومن در کتاب زندگی مصرفی (2007) هشدار میدهد که در جامعه مصرفی، هویت انسان به «پروژهای همواره ناتمام» تبدیل شده که نیازمند بازسازی مداوم از طریق مصرف است. او مینویسد:«در جهان مصرفی، خودِ انسان نه بهعنوان شخص، بلکه بهمثابه کالا بازنمایی میشود؛ کالایی که باید پیوسته بهروز، جذاب و قابلعرضه باقی بماند.»
اما در برابر این وضعیت، جریانهایی از مقاومت فرهنگی نیز شکل گرفتهاند که سعی دارند سلطه فرهنگ مصرفی را به چالش بکشند. این اشکال مقاومت گاه در قالب مصرف انتقادی یا «آگاهانه» بروز مییابند، جایی که مصرفکننده تلاش میکند پیش از خرید، به پیامدهای اجتماعی، زیستمحیطی و اخلاقی کالا بیندیشد.
از دیگر اشکال مقاومت میتوان به حرکتهای مینیمالیستی و مصرف سبز اشاره کرد. مینیمالیسم با تأکید بر سادهزیستی و رهایی از اشیاء غیرضروری، تلاشی برای بازگشت به زندگی اصیل و معناگرایانه است. مصرف سبز نیز با تأکید بر حفظ محیطزیست و انتخاب کالاهای پایدار، به مقابله با چرخه تولید و مصرف بیرویه میپردازد.
در مجموع، میتوان گفت که گرچه نظام سرمایهداری مصرفی با ابزارهای قدرتمند خود موفق شده بخش عمدهای از هویت انسانی را در چارچوب کالاها و مصرف بازتعریف کند، اما ظرفیتهای انتقادی و اشکال خلاقانه مقاومت همچنان پابرجا هستند؛ چرا که انسان همواره در جستوجوی معنا، آزادی و خویشتن راستین است.
جمعبندی
در نهایت، میتوان گفت که در بستر مدرنیته و سرمایهداری، فرهنگ مصرف به پدیدهای پیچیده و چندوجهی تبدیل شده است که نه تنها روابط اقتصادی بلکه ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و هویتی را نیز تحت تأثیر قرار داده است. هویت انسان مدرن بیش از هر زمان دیگری در تقاطع کالاها، رسانهها و انتخابهای مصرفی شکل میگیرد. شناخت این فرایند برای نقد، آگاهی و ایجاد شیوههای زیستن متفاوت در جهان معاصر ضرورتی انکارناپذیر است.
منابع
Bourdieu, Pierre. Distinction: A Social Critique of the Judgement of Taste. Harvard University Press, 1984, p. 6. ↩
Featherstone, Mike. Consumer Culture and Postmodernism. Sage Publications, 1991, p. 83. ↩
Giddens, Anthony. Modernity and Self-Identity: Self and Society in the Late Modern Age. Stanford University Press, 1991, p. 5. ↩
Marcuse, Herbert. One-Dimensional Man: Studies in the Ideology of Advanced Industrial Society. Beacon Press, 1964, p. 5. ↩
Marcuse, Herbert. One-Dimensional Man: Studies in the Ideology of Advanced Industrial Society. Beacon Press, 1964. ↩
Bauman, Zygmunt. Consuming Life. Polity Press, 2007. ↩
Featherstone, Mike. "Consumer Culture and Postmodernism". Sage, 1991.
Springer: https://link.springer.com/article/10.1007/s40622-015-00762
Zygmunt Bauman. "Consuming Life". Polity Press, 2007.
دیدگاه خود را بنویسید