فاطمه یوسفی
مطلب پیش رو از مقالهای با عنوان «نگاه جامعهشناختی به وقوع آزار جنسی در دانشگاه» برگرفته شده است. این پژوهش باهدف بیان علل و شرایط وقوع آزار جنسی در دانشگاه انجام شده است. دادههای تحقیق از طریق مصاحبه با دانشجویان دختر یکی از دانشگاههای دولتی بهدستآمده است. این مقاله در فصلنامهی مسائل اجتماعی، سال سیزدهم، شمارهی ۲، پاییز و زمستان ۱۴۰۱ در صفحات ۲۶۱ تا ۲۸۰ به چاپ رسیده است.
بیشتر بخوانید:
تأسیس دانشسرا و دانشگاه تهران، وضعیت تحصیل دختران را بهبود بخشید، بهطوری که طی دو دههی اخیر، حضور دختران در دانشگاه به بالاترین سطح خود رسیده است. دانشگاه در ایران یکی از مهمترین فضاهای حضور اجتماعی زنان است و برای بسیاری از زنان جوان مهمترین پنجرهی مشارکت اجتماعی است. با وجود دستاوردهای اجتماعی دانشگاه برای زنان، وقوع آزار جنسی یکی از مشکلات تحصیل زنان به شمار میرود. آزار جنسی میتواند در هرکدام از تعاملات محیط دانشگاه یعنی میان دانشجویان، استاد/دانشجو، کارمند/دانشجو و همکاران دانشگاهی رخ دهد. مهمترین شکل آن بین استاد و دانشجو است.
در یکی از تعاریف، آزار جنسی اینگونه تعریف میشود: «هر رفتار یا گفتاری که بهصراحت یا استعاری یا تشخیصی دلالت جنسی داشته باشد و خارج از چهارچوب ضرورت حرفهای بیان شود، موجب تحقیر یا توهین، ارعاب یا ترس، آسیب روانی یا اجتماعی مخاطب گردد، آزار جنسی تلقی میشود و آزار و اذیت جنسی ممکن است بین افراد هم جنس یا جنس مخالف رخ دهد.» ادبیات پژوهشی مربوط به این موضوع نشان میدهد به خشونت جنسی در درون دانشگاه بهاندازهی کافی پرداخته نشده است. در چند پژوهشی که در دانشگاههای ایران انجام شد، نکتهای که قابلتوجه است، ناتوانی زنان در شکایت از فرد متعرض بوده است. در همهی موقعیتها دانشجویان دختر با مقاومت سازمانی و بیاعتنایی دانشگاه روبرو بودند و روابط قدرت/ارزش در دانشگاههای ایران موقعیت فرد آزارگر را حفظ کرده و دانشجوی دختر مجبور به سکوت شده است.
آزار جنسی باتوجهبه نکاتی که مطرح است عوامل مختلفی دارد؛ مانند عوامل علی، عوامل زمینهای و عوامل مداخلهگر که اینها بر روی استراتژی قربانیان و پیامدها و نتایجی که برای قربانی در پی دارد تأثیرگذار هستند. شرایط علی یا عوامل آسیبزا که از اولین علتهای وقوع آزار جنسی است، شرایط علی آزار جنسی شامل سه مقوله است: بازتولید نظام تبعیض در دانشگاه، مناسبات جنسیتی و محوریت کلیشههای جنسیتی در فضای دانشگاه، و جامعهپذیری جنسیتی دختران.
پاتریشیا هیل کالینز زمانی گفته بود: «همه چیز در خانواده است؛ محل تقاطع جنسیت، نژاد و ملیت.» در خانواده روابط سلطه بازتولید میشود. همین روابط سلطه از گروه نخستین فراتر رفته و روابط گروه ثانوی را نیز در بر میگیرد. از تعبیر کالینز اینگونه میتوان بهره برد: «همه چیز در دانشگاه است؛ محل تقاطع جنسیت، سن، طبقه، قومیت و گرایش سیاسی و مذهبی.» دختران برای کوچکترین فعالیتهای خودشان مورد قضاوت قرار میگیرند. در بزرگسالی این زیر ذرهبین بودن در کنار عواملی مانند کمسنوسال بودن دانشجویان دختر، اعتمادبهنفس پایین، کمتجربگی آنها بهویژه در ارتباط با مردان، ناآگاهی از تکنیکهای دفاع از خود در بروز آزار جنسی بسیار گستردهاند.
در میدان دانشگاهی زنان با جذابیتهای جنسی تعریف و ارزیابی میشوند؛ زیرا در بافت مردسالار و محدودکننده، اصولاً منبع عزتنفس برای زنان، بدن است. کلیشههای جنسیتی موجود، نشان میدهد که زنان زیر ذرهبین هستند و باید برای اثبات شایستگی خود بیشتر تلاش کنند. این باعث میشود گرچه دختران درسخوانتر باشند؛ ولی اعتمادبهنفس کمتری برای مشارکت دارند. برخی از این پسرها، زنان را ضعیف میپندارند و معتقد هستند اساتید به دانشجویان دختر نگاه بهتری دارند و این هم به دلیل توان اغواگری آنها است. برخی از اساتید مرد از فقدان اعتمادبهنفس دانشجویان مؤنث آگاهی کامل دارند و از آن به نفع خود بهره میبرند. تفاوت سنی موجود میان استاد و دانشجوی دختر به زیان دختر و به سود استاد است.
خصایص مکان و فضا میتواند شرایط فضایی لازم برای آزارگر را فراهم کند. موقعیت کلاس یا جلسهی امتحان، موقعیتی است که بدن را محدود میکند و دانشجو امکان واکنش خاصی ندارد، این فرصت را برای انواع گوناگون بهرهکشی فراهم میکند. استاد در بزنگاههای کلاس، امتحان یا نمرهدادن و... تلاش میکند دوگانهی استاد_ دانشجو را با تأکید بر اقتدار استادی_مردانهاش پررنگتر کند. این اساتید از این موضوع که دانشجوهای جدید آنها را بهجای «پدر خود» میدانند و تصورات ایدهئالشان از دانشگاه و رابطهی استاد_دانشجو در هم نشکسته است آگاه هستند و از آن برای آزارگری استفاده میکنند.
یکی دیگر از عوامل آزارهای جنسی عوامل زمینهای، قدرتمندی فرهنگ تجاوز است. عوامل زمینهای آن دسته از عوامل و شرایط عام هستند که بر استراتژیها اثر میگذارند. فرهنگ مردسالارانه در جامعهی بزرگتر به دانشگاه نیز امتداد مییابد. ارزشهای فرهنگی شامل نگاه ذاتگرایانه به مردانگی، غیرقابلکنترل بودن احساسات جنسی و زنانگی منفعل بستر آزار جنسی را فراهم میکند. اصطلاح فرهنگ تجاوز اولینبار، توسط فمینیستهای آمریکایی به کار برده شد. منظور از فرهنگ تجاوز، فرهنگی است که ایدههای مسلط، اعمال اجتماعی، تصویر رسانهها و نهادهای اجتماعی با خشونت آشکار یا ضمنی کاراکتر جنسی مدارا میکند و حتی قربانی را گناهکار جلوه میدهد.
بیشتر بدانید:
در قوانین ایران شیوهی رسیدگی به دعاوی تجاوز و نحوهی اثبات آن، امکان طرح دعوی را مشکل ساخته است. علاوهبرآن اشکال دیگر آزار جنسی مانند آزار کلامی، لمس ناخواسته و... بیاهمیت دانسته میشود. قوانین مربوط به پوشش باعث میشود آزارگری را به دلیل اغواگر بودن زنان و عدم رعایت معیارهای حجاب توسط آنان قلمداد کرد. در دانشگاهها باتوجهبه این که بدن زن را تمام هویت او پنداشته و میل جنسی را تمام هویت مرد، ساختار نابرابری موردتوجه قرار نمیگیرد. بلکه رفتار دختران، بیرون از این پنجره نگریسته میشود و تقصیر این اتفاق به گردن او میافتد.
عامل بعدی را عوامل مداخلهگر، روابط قدرت/ارزش و قومگرایی میدانند. تفاوت آزار جنسی دانشگاه با هر محیط سازمانی دیگر به گسترده و فراگیر بودن روابط قدرت/ارزش در محیط دانشگاه باز میگردد. آلیسون فیپس روابط قدرت/ارزش را روابطی میداند که همزمان منعکسکننده و تداومگر سایر روابط مانند جنسیت، پایگاه اجتماعی_اقتصادی، روابط و مناسبات سازمانی و بهتبع شبکهی روابط قدرت است. به طور مثال هیئتعلمی بودن فرد متعرض او را در جایگاه قدرتی نشانده که مدیران دانشگاه یارای مقابله با او را ندارند و اگر هم داشته باشند آزار جنسی برای مدیرگروه یا مناصب بالاتر دانشگاه چندان اهمیتی ندارد.
در جایی که روابط طایفهای و قومیتی بر ضوابط چیره میشوند، سلسلهمراتب سازمانی به هم میخورد و معنا و کارکرد خود را از دست میدهد. بدین ترتیب بوروکراسی، خود را به بخشی از زنجیرهی اعمال خشونت و تبعیض تبدیل میکند. در کنار عوامل تبعیض جنسیتی، خوابگاهی بودن دانشجویان دختر را هم باید در نظر گرفت. بهخصوص در دانشگاههایی که روابط قومی_قبیلهای در آن مورد اهمیت است. بومی نبودن دختران به معنای تنها و بیپشتوانه بودن آنها است و یعنی ابژهی بهتری برای استاد آزارگر بهحساب میآیند. در اینجا میتوان گفت شبکهی روابط و دورزدن قوانین، برخی تعصبات قومی_قبیلهای و تبعیض جنسیتی، بوروکراسی دانشگاه را از خدمت به دانشجو منع کرده و در خدمت معدود افراد دارای قدرت درآورده است. قدرتی که در خلال مرد بودن، بومی بودن، رئیس یا هیئتعلمی بودن و خویشاوند بودن کادر اداری قوام گرفته و بیشترین سرکوب را علیه افراد که در موقعیت فرودست به دلیل زن بودن، دانشجو بودن، هم طایفه نبودن و غیربومی بودن قرار گرفتهاند اعمال میکند.
قربانیان آزار جنسی در دانشگاه، راهحلی که برای مسئله انتخاب میکنند، سکوت است. «آبرو» معطوف به زنان است؛ بنابراین آنها هرگونه آزار که از قضا در راه کسب استقلال توانمندی است را پنهان میکنند تا از داغ ننگ دور بمانند. محکومکردن فرد قربانی، نادیدهگرفتن او و پیشبردن امور به شیوهی سابق، باعث میشود قربانی بهندرت تمایلی برای پیگیری شکایت قضایی داشته باشد. فرهنگ تجاوز تمام بار محافظت را بر دوش زنان گذاشته و آنان را محافظهکار، نگران آبرو، ناآگاه از حقوق خود بار آورده است. طرح این سؤال بهجاست، دخترانی که به دلیل کبود اعتمادبهنفس از صحبتکردن سر کلاس امتناع میورزند، چگونه میتوانند در صورت وقوع آزار جنسی از خود دفاع کنند؟
بیشتر بخوانید:
پیامد و نتایج این آزارگریها جای بحث و گفتوگو دارد. احساساتی که بسیاری از دختران توصیف میکنند، همان مفهومی است که جامعهشناسان به بیگانگی تعبیر میکنند. احساساتی مثل بیقدرتی، انزوای اجتماعی، بیهنجاری، غربت فرهنگی، تقدیرگرایی، بدبینی، عدم تسلط بر زندگی خود و تنهایی از بازتابهای این مفهوم است.
دانشجویی که در معرض تعرض استاد قرار گرفته، خود را قربانی موقعیتی میبیند که کمترین تسلط را بر آن دارد و نمیتواند سرچشمهی آزار را از خود دور کند. فرد در برابر قدرتی که مقابل او ایستاده و بوروکراسی دانشگاه و عرف جامعه که حمایتگر معترض است، خود را کاملاً ناتوان میبیند. بدین ترتیب تصور آرمانی او از دانشگاه و اساتید که قرار بود فرومیریزد و از معنا تهی میشود. در طول گذر زمان آزارگر بودن مردان تبدیل بهپیش فرض بدیهی میشود و خود را به منزلهی امری بدیهی، همیشگی، غیرقابلتغییر و طبیعی جا میزند.
در پایان میتوان گفت هرقدر نابرابری جنسیتی در جامعهای عمیقتر باشد، زنان بیشتر موضوع جنسی محسوب میشوند و امکان سو استفاده از آنها بیشتر میشود. در بستری که آگاهی جنسیتی کمرنگ است، تابوهای جنسیتی قدرتمند و نگاه مکملگرا به رابطهی زن و مرد مسلط است، گزارشهای سوءاستفاده برخی از اساتید از قدرت خود و حفظنکردن حریم دانشجویان مطرح میشود. در نگاه همسو بافرهنگ تجاوز قدرت کمتر زنان در برابر استادان مرد لحاظ نمیشود؛ زیرا دختری که از شهر دیگری آمده با تعصبات خانوادهاش در معرض تهدید است و دانشگاه هم از او حمایتی نمیکند در نتیجه در برابر استاد یا هر فرد دیگری بیپناه است.
دیدگاه خود را بنویسید