فمینیسم کور؛ نمونه‌ی خلط تفکیک جنسیتی با تبعیض جنسیتی

(نقدی بر قسمت سوم فصل دوم رادیو مردم‌نگار)

علیرضا اسکندری‌نژاد


پاسخ به یک پرسش برای فمینیست‌هایی که تلاش می‌کنند تا فقدان حضور زنان یا حضور کم‌بسامد زنان در عرصه‌ای مثل مسابقات ورزشی را نمونة تبعیض جنسیتی بدانند، بسیار سخت است: چرا برای مشارکت در مسابقات زنان تب‌وتاب ندارید؟ به نظرم این پرسش، هر فمینیست رنج‌کشیده‌ای را به‌ زحمت خواهد انداخت. عده‌ای احتمالاً می‌گویند که مسابقات زنان مطلوبیت و جذابیت مسابقات مردان را ندارد و ترجیح می‌دهند که درگیر مسابقات جذاب‌تر شوند. عده‌ای دیگر که احتمالاً بیشتر حواسشان به مبانی فمینیسم است، ادعا می‌کنند که جذابیت مسابقات مردان و زنان هیچ تفاوتی ندارد و زنان باید آزاد باشند تا تمایلات خویش را در هر دو حوزه دنبال کنند. این پاسخ است که منازعه‌های پرشماری را طی دست‌کم چند سال اخیر رقم زده. صورت‌بندی این ادعا کاملاً منطقی به نظر می‌رسد: زنان باید آزاد باشند تا در عرصه‌های مختلف، ازجمله عرصة ورزش، آن چیزی را که می‌خواهند دنبال کنند؛ چه به‌عنوان بیننده و چه مشارکت‌کننده. اینجاست که پرسش دیگری به ذهن منتقد خطور می‌کند: آیا مردان هم آزاد هستند که آنچه را می‌خواهند دنبال کنند؟ پاسخ فمینیست‌ها قاطع و مشخص است: بله! آنها هر چیزی را که می‌خواهند دنبال می‌کنند و در هر حوزه‌ای که بخواهند ورود می‌کنند ازجمله ورزش. ذهن منتقد به این راحتی کوتاه نمی‌آید، پرسش دیگری را پیش می‌کشد: مگر مردان آزادند که مسابقات ورزشی زنان را از نزدیک ببیننند؟ مگر مردانی که وارد رشته‌های «زنانه‌تر» می‌شوند با انواع و اقسام برچسب‌ها روبه‌رو نمی‌شوند؟ این را باید پای تبعیض جنسیتی علیه مردان بگذاریم؟ بحث را تفصیل خواهم داد.

به نظرم فمینیست‌های ایرانی، عامدانه یا سهل‌انگارانه، واقعیت‌های جامعة ایران را وارونه می‌بینند. ازجملة این وارونه‌بینی‌ها می‌توان همین بحث تبعیض جنسیتی را مثال زد که تقریباً از آن در تمامی حوزه‌های حیات اجتماعی نام می‌برند. خیلی در ماهیت چیزها تأمل نمی‌کنند، کاری ندارند که مفاهیم چه دلالت‌هایی دارند، سریع دست در جیب می‌کنند و کارت برندة تبعیض جنسیتی را رو می‌کنند. همین مسابقات ورزشی و منع حضور زنان در ورزشگاه‌ها را در نظر بگیرید. از نظر آنها واقعیت‌ها خیلی روشن و ساده‌اند: مردان به ورزشگاه می‌روند و زنان از حضور در ورزشگاه منع شده‌اند، به همین راحتی. اگر آنها کمی در کارهای پژوهشی خود عمق پیدا می‌کردند می‌توانستند صورت‌بندی‌های دقیق‌تری از این مسئلة به‌ظاهر ساده ارائه کنند. مثلاً اینکه مردان به کدام ورزشگاه‌ها می‌روند، زنان به کدام ورزشگاه‌ها می‌روند، مردان به کدام ورزشگاه‌ها نمی‌روند و زنان به کدام ورزشگاه‌ها نمی‌روند؟ احتمالاً بدون نیاز به پژوهش‌های عمیقِ کیفیِ مردم‌نگارانه و با جست‌وجوی سطحیِ اسنادی هم بتوانیم به این پرسش‌ها پاسخ دهیم و صورت‌بندی پیشین را به پرسش بکشیم. پس از انقلاب (دست‌کم در اکثر تاریخ پس از انقلاب) مردان به ورزشگاه‌هایی می‌رفتند و می‌روند که در آنها مسابقات مردان برگزار می‌شود و از حضور در ورزشگاه‌هایی که مسابقات زنان (از تاریخی که این مسابقات به‌صورت حرفه‌ای برگزار می‌شود) در آن انجام می‌شود محروم‌اند. از آن سو، زنان نمی‌توانند (نمی‌توانستند!) به ورزشگاه‌هایی که مسابقات مردان در آن برگزار می‌شود بروند و مجازند به ورزشگاه‌هایی که مسابقات زنان در آن برگزار می‌شود بروند. من این صورت‌بندی را تبعیض جنسیتی نمی‌دانم. البته می‌توان با قیود و شروطی آن را این‌طور خواند. مثلاً اینکه مسابقات مردان بسیار جذاب‌تر است و زنان از دیدن این مسابقات محروم شده‌اند درحالی‌که مردان چیز خاصی را از دست نداده‌اند! البته که می‌دانیم فمینیست‌ها این ادعا را از بن ضدزن و ضدفمینیستی می‌دانند. ادعای دیگری را می‌توان مطرح کرد که بیشتر باب میل فمینیست‌هاست: زنان حق انتخاب ندارند و مجبورند فقط مسابقات یک جنسیت را از نزدیک ببینند. منتقد بلافاصله پاسخ خواهد داد که مگر مردان حق انتخاب دارند و می‌توانند مسابقات هر دو جنسیت را دنبال کنند؟ 

خلاصه آنکه صورت‌بندی ساده و روشن فمینیستی از مسئلة حضور در ورزشگاه‌ها در تنگنای سختی قرار می‌گیرد. البته این تنگنا تنگ‌تر هم می‌شود اگر این نکته را اضافه کنم که در این تاریخ حدوداً 45ساله، در برخی مسابقات ورزشی شاهد آن بوده‌ایم که زنان به ورزشگاه‌هایی که در آن مسابقات مردان برگزار می‌شود راه یافته‌اند (مثلاً طی برخی سال‌های دهة 80 و 90 زنان می‌توانستند در ورزشگاه‌هایی که مسابقاتی مثل بسکتبال، والیبال و غیره برگزار می‌شده است راه یابند) اما مردان تقریباً همیشه از راه‌یابی به ورزشگاه‌هایی که مسابقات زنان در آن برگزار می‌شده است محروم بوده‌اند. می‌توان این صورت‌بندی را دقیقاً خلاف آن چیزی که فمینیست‌ها می‌خوانند، تبعیض علیه مردان نامید. اما ترجیح می‌دهم برای آنکه بحثم بیش از اندازه از ایده‌های مسلط و عقل سلیم خروج نکند، به همان اندازه اکتفا کنم که موضوع ورود زنان به ورزشگاه‌ها مصداق تبعیض جنسیتی علیه زنان نیست و در بهترین حالت نمونه‌ای است از تفکیک جنسیتی: یعنی مردان مسابقات مردان را ببینند و زنان مسابقات زنان را. به نظرم می‌رسد که این استفادة افسارگسیخته از مفاهیمی نظیر تبعیض جنسیتی نظریه و جنبش فمینیستی را به آنجا خواهد کشاند که نتواند صورت‌بندی دقیقی از مصادیق واقعی تبعیض جنسیتی علیه زنان ارائه کند و به‌کل غیردقیق و ساده‌اندیشانه سخن بگوید.


قسمت سوم فصل دوم رادیو مردم‌نگار را از اینجا بشنوید.