پرستو عموزادی
(کارشناسی جامعهشناسی)
فیلم گنجشک سرخ، ساخته فرانسیس لارنس[1] و نوشته جاستین هیث[2]، بر اساس رمانی از جیسون متئوس[3] است و در تاریخ ۲ مارس ۲۰۱۸[4] منتشر شد. این اثر در ژانر جاسوسی و با بنمایه سیاسی ساخته شده است. جنیفر لارنس[5] در نقش دومینیکا ایگوارا ایفای نقش میکند؛ زنی که در ابتدا رقصنده باله حرفهای بود، اما پس از آسیب جدی در ناحیه پا مجبور به ترک حرفه خود میشود و مسیر زندگیاش بهطور ناخواسته به سمت مأموریتهای جاسوسی روسیه تغییر میکند.
با پیشنهاد عموی خود، دومینیکا وارد مدرسهای ویژه میشود و تحت آموزش شدید تبدیل به یک جاسوس ماهر و اصطلاحاً «گنجشک سرخ»[6] میگردد. این جاسوسان بهطور کامل به کشورشان تعلق دارند و باید در مأموریتها از تمام تواناییهای جسمی و ذهنی خود استفاده کنند؛ در غیر این صورت، مانند کسی که هرگز وجود نداشته است، از میان برداشته میشوند. مأموریت اصلی دومینیکا، پیدا کردن جاسوس آمریکایی در دستگاه سیاسی روسیه است که در نهایت با موفقیت انجام میشود، هرچند جاسوس اصلی آمریکایی جان سالم به در میبرد.
فیلم گرایش آشکاری به نفع جناح آمریکایی دارد؛ جاسوسان آمریکایی با تدبیر، موفق و مثبت نشان داده شدهاند، در حالی که جاسوسان روس بیرحم و بیتدبیر و شهروندان خود را مانند کالا میدانند. دومینیکا با زیرکی جاسوس اصلی آمریکایی را لو نمیدهد، بلکه عموی خود را متهم میکند و مقام بالایی در دستگاه سیاسی روسیه کسب میکند و حتی رابطهای احساسی با مهمترین مهره سیاسی آمریکا برقرار مینماید.
نکتهای که داستان را کمی غیرمنطقی میکند، دلایل احساسی خیانت دومینیکا و جاسوس آمریکایی است که با روحیه بیرحم جاسوسان روس تضاد دارد و همچنین تناقضی که در رابطه با مکالمات عاشقانه دومینیکا وجود دارد؛ اگر اعتراف مخفیانه او موجب شناسایی میشد، چگونه مکالمات عاشقانه بدون مشکل ادامه یافت؟
با وجود جذابیتهای بصری و ظرافتهای روایت، گنجشک سرخ دوگانگی قابل توجهی میان نیروهای جاسوسی آمریکایی و روسی ایجاد میکند. فیلم به طور آشکار تلاش میکند تصویر جاسوسان آمریکایی را انسانی، تدبیرمند و دارای وجدان نشان دهد، در حالی که جاسوسان روس بیرحم، خشن و بیتدبیر به تصویر کشیده میشوند. این تضاد، نه تنها در رفتار و تصمیمگیری شخصیتها، بلکه در نوع مواجهه آنها با تعهدات میهنی و اخلاقی نیز مشهود است.
پیام کلی فیلم این است که در روسیه، شهروندان و مأموران به مثابه ابزارهایی در دست دستگاه سیاسی دیده میشوند و حق انتخاب یا اعتراض چندانی ندارند، در حالی که جاسوسان آمریکایی با آزادی عمل بیشتر، تدبیر و خونسردی در مأموریتهای خود عمل میکنند و کمتر گرفتار بیرحمی و فشارهای سیستماتیک میشوند. این تصویر دوگانه، اگرچه باعث جذابیت داستان و تقویت حس قهرمانی در شخصیتهای آمریکایی میشود، اما همزمان نشاندهنده یک رویکرد کاملاً جانبدارانه است که توازن واقعی قدرت و پیچیدگیهای اخلاقی دنیای جاسوسی را سادهسازی میکند.
این تحلیل، برداشت شخصی نویسنده است، اما میتوان آن را به عنوان یک شاخص دیدگاه فیلم تلقی کرد: دوگانگی قدرت و اخلاق نه تنها بخش جداییناپذیر روایت است، بلکه یکی از عناصر اصلی ساختار داستانی است که مخاطب را وادار به قضاوت درباره وفاداری، فریب و اخلاقیات در جهان جاسوسی میکند. از این منظر، فیلم فراتر از یک داستان جاسوسی صرف عمل میکند و بازتابی از چالشهای اخلاقی و روانشناختی مأموران در دنیای سیاست و جاسوسی مدرن ارائه میدهد.
بیشتر بخوانید:
1. مرثیهای برای شاه و گدا؛ نقدی بر فیلم آنورا (Anora)
2. سورپرایز! هیولایی در کار نیست (یادداشتی بر فیلم The Zone of Interest)
3. درآمدی بر فیلم آزمایش زندان استنفورد (The Stanford prison experiment)
[1] Francis Lawrence
[2] Justin Haythe
[3] Jason Matthews
[4] فیلم در ۲ مارس ۲۰۱۸ در سینماهای آمریکا اکران شد
[5] Jennifer Lawrence
[6] اصطلاحی برای جاسوسانی که تحت آموزش شدید قرار میگیرند و باید تمام توان جسمی و ذهنی خود را در مأموریتها به کار ببرند
دیدگاه خود را بنویسید