مترجمان: پارسا شامحمدی و اهورا مبارکی
نقاشیهای دیواری و گرافیتیهای دیوار حائل رژیم اسرائیل و فلسطین در کنار بیتلحم، بهخوبی توسط ژورنالیستها مستند شده و در ژورنالهای آکادمیک به بحث گذاشته شدهاند. هر چند تصاویر و متون روی دیوار را میتوان «فراملیتی» دانست؛ اما تأثیر آنها بر جمعیت محلی اندک است. نقاشیهای دیواری و گرافیتیهای درون اردوگاه پناهندگان فلسطینی الدهیشه در نزدیکی این دیوار نظرات مردم محلی را عموماً دربارهی اشغال و تجزیهی کرانهی باختری و خصوصاً دربارهی شهیدان، یکپارچه میسازد. ماهیت پرفورماتیو این تصاویر به فراتر از کنش نقاشیکردن آنها میرود. کودکان اردوگاه با این تصاویر ژست میگیرند و بدینطریق با ایدهی عدالت و الگوی قهرمانانهی آن شهید همانندسازی میکنند. در لحظاتی که این عکسها برداشته میشدند، آنها تصویر خود را دگرگون ساخته و بدین ترتیب خود را نیز دگرگون میساختند. این مقاله، تصاویر را با جزئیات نشان داده و توضیح میدهد.
تمام اردوگاههای پناهندگان در درون خود جهانهایی مجزا هستند و اردوگاه پناهندگان فلسطینی الدهیشه در چندکیلومتری جنوب بیتلحم در جادهی هبرون از این قضیه مستثنی نیست. علاوه بر منازل مسکونی، در آنجا مؤسسههای مذهبی و فرهنگی، مدارس، خواروبارفروشی و قصابی در کنار کسبوکارهای تخصصی در تولید فلزات و کار با چوب وجود دارند. در سال ۱۹۴۸ این اردوگاه کمپ اسکان موقتی بود که صلیب سرخ از آن حمایت میکرد. در اواخر دههی ۱۹۵۰ آژانس کار و امداد سازمان ملل متحد، برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک[1]، شروع به ساختن بلوکهای مسکونی از پوکههای ساختمانی یکطبقه کردند. امروزه ساختمانها هر دو دامنهی تپههای اطراف فرورفتگیای مرکزی که گیت اصلی اردوگاه در آنجا قرار دارد را شلوغ ساختهاند. پس از شصت و چهار سال، ساختمانهای اصلی گسترشیافته و به شکل عمودی رشد کردهاند؛ بدین شکل که مسنترین نسل خانواده معمولاً در طبقهی همکف و جوانترین نسل در [طبقات] بالا قرار دارند. اردوگاههایی نظیر الدهیشه، استثنایی هستند و «علیرغم شرایط ناگوار، به فضاهای سیاسی و اجتماعی نسبتاً خودمختاری تبدیل شدهاند» (Meador, 2013).
برای آگاهی بیشتر:
ژورنالیستها و توریستهای جنگ، نقاشیهای دیواری و گرافیتیهای سمت فلسطینی دیوار حائل رژیم اسرائیلی را بهخوبی مستند کردهاند. همچنین در ژورنالهای آکادمیک، تصاویر بر روی این دیوار در داخل و اطراف بیتلحم، به بحث گذاشته شدهاند. (Concrete Messages: Street Art on the Israeli – Palestinian Separation Barrier اثر Krohn and Lagerwe مثالی است از آنچه پیشتر گفته شد. The Materiality of Resistance: Israel’s Apartheid Wall in an Age of Globalization اثر Gould و The Wall Speaks: Graffiti and Transnational Networks in Palestine اثر Toenjes نیز مثالهای دیگری هستند برای آنچه خواهیم گفت). این مقالات ماهیت پروبلماتیک تصویرسازی عمومی بر روی دیوار بتنی عظیمی که ابزار تشکیلات دولتی سرکوبگر است را روشن میسازد. هر دو مقاله که به ترتیب در (Social Text 118) و (Jerusalem Quarterly) چاپ شدهاند، بر مبنای اثر لاله خلیلی[2] ساخت یافتهاند. کتاب قهرمانان و شهدا فلسطین[3] اثر خلیلی در سال ۲۰۰۷، فصیحانه روایتهای همگام قهرمانی و قربانیبودن را شرح میدهد که گفتمان بصری محبوب در اردوگاههای پناهندگان فلسطینی در کرانهی باختری و جاهای دیگر را اطلاع میدهد. این گفتمان پیچیده بوده و بهسادگی دوبخشی نشده است. هر چند که روند و گرایشاتی قابلتشخیص را دارا هستند. به نظر میرسد گرافیتیها و نقاشیهای دیواری روی دیوار حائل را گردشگران معترض بینالمللی اجرا کردهاند که پس از آن آزادند تا آنجا را ترک کنند. گرافیتیها، نقاشیهای دیواری، و پوسترهای فلسطینیان تحت محاصره، خصوصاً درون اردوگاه پناهندگان، معمولاً با متون عربی تثبیت شدهاند و از طریق سمبلهای بصری مربوط به محلیها صحبت میکنند.
در سال ۲۰۱۴، ربکا گولد[4] چنین نوشت که «چنین گرافیتیهایی همبستگی متقابل جهانی را در عصر تصویر جهانی تصدیق میکنند... آنها همچنین روایتی همگن از مقاومت محلی را به چالش میکشند» (ص۵). تصاویر روی دیوار در محلهایی نظیر بیتلحم و ابودیس به جز فراهمکردن مقصدی برای سایر توریستها و بدین شکل ایجاد امکان درآمد بالقوه، تأثیر بسیار کمی بر زندگی روزانهی فلسطینیان مقیم (ساکن) دارند. پیامهای روی دیوار (اگر شامل متن باشند) عمدتاً به زبان انگلیسی هستند اگرچه ممکن است با زبانهای فرانسه، آلمانی، ایتالیایی یا سایر زبانها نیز مواجه شوید. در سال ۲۰۱۵، اشلی تونجس[5] خاطرنشان ساخت: «رابطهی متقابل پیچیدهای میان فلسطینیها و کنشگران فراملیتی وجود دارد. اگرچه فلسطینیان پیامهایی که آنان نقش میکنند را تحت کنترل دارند؛ اما همیشه واضح نیست که کدام پیام را چه کسی بر روی دیوار نقاشی کرده است. بعلاوه معمولاً تصاویری که در جهان غرب منتشر میشوند آثاری از کنشگران فراملیتی است.» (ص.58)
این تصاویر/متون ممکن است «فراملیتی» باشند؛ اما نتایج اندکی برای جمعیت محلی دارند. در نتیجه کمبود مشارکت محلی و همچنین آنچه ظاهراً بهمثابهی رقابتی میان توریستها یا گروههای توریستی معترض دیده میشود، معمولاً بر روی نقاشیهای دیواری و گرافیتیهای روی دیوار نقاشی [جدیدی] کشیده میشود، نقاشیها از شکل میافتند، یا به فرمی از تبلیغ (و در برخی موارد واقعاً به تبلیغ) تبدیل میشوند.
تصاویر نقاشیشده بر روی دیوار حائل «شدیداً بهواسطهی انتظارات ادراک شده از قلمرو عمومیِ جهانیشده مورد تحریف واقع شدند» (Gould 2014, p. 8). بسیاری از فلسطینیان به طور روزانه از محلهای بازرسی رژیم اسرائیلی واقع در این دیوار میگذرند و برای این ساکنان آن دیوار چیزی بیشتر از یک مانع است؛ این دیوار را ابزار ظلم میدانند و ترجیح میدهند آن را تزیین نکنند. بلاشک استثناهایی از این گرایش وجود دارند که معتقدند دیوار در مجاورت املاک و مستقلات فلسطینیها است (دیوار مال فلسطینیهاست). بااینحال، پس از دورهای ۹ساله که از سال ۲۰۰۶ آغاز شد، این استثنائات را نادر یافتیم.
آنسوی دیوارها، درون اردوگاه
در سال ۲۰۰۶، هنگامی که طی مأموریتی در حال تدریس در نزدیکی اردن بودم، دعوتنامهای از آژانسی غیردولتی به نام بیتلحم آزاد[6] دریافت کردم تا از اردوگاه پناهندگان فلسطینی الدهیشه دیدار کنم. من در هاستلی در مرکز فرهنگی ابداع[7] اقامت کردم که برنامههایی را برای کودکان و نوجوانان اردوگاه اجرا میکرد. از آن موقع به بعد هر سال به جز سال ۲۰۰۸ به دیدن الدهیشه میروم و معمولاً برای چند روز یا یک هفته آنجا میمانم. ابداع در عربی یعنی «بهوجودآوردن از هیچ». طی سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۳ که بورس تحقیقاتی کرانهی باختری در دانشگاه القدس[8] بودم، در رامالله سکونت داشتم، و بدین معنا بود که امکان دیدارهای طولانیتر از اردوگاه فراهم شده بود. مجدداً طی سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۴ که برای تدریس در کالج بارد آنرز القدس[9] باقی ماندم، این قضیه تکرار شد. دانشجویان سابقم ساکنان الدهیشه هستند و من تماس منظم خود را با برخی از آنها حفظ کردهام. آنها تلاش میکنند تا با آیندههای نامعلوم خود طرف شوند. برخی از این دانشآموزان سابق همچنین هنرمندان گرافیتی و نقاشیهای دیواری هستند.
برای آگاهی بیشتر:
برخلاف آثار توریستهای معترض بر روی دیوار حائل، تم آثار بصری بومی بر دیوارهای اردوگاه که اثر هنرمندان فلسطینی هستند، یکجور است. اجتماع از آنها راضی است و بهخوبی از آنها حمایت میکنند. اگر تصویری نقاشی شود بهندرت مخدوش میشود و بیشتر احتمال میرود که به شکل هدفمند جایگزین شوند. بدین شکل آثار درون محاصره اردوگاه به تحکیمبخشیدن نظرات، عموماً دربارهی اشغال و تجزیهی کرانهی باختری و خصوصاً دربارهی افراد شهید یاری میرسانند.
بهعنوان نکتهای عمومی، شهید کسی است که با اعتقاد به اسلام در جنگ با دشمنان دارای اعتقادات دیگر کشته شده است. در روایتهای مسیحی قربانیان معمولاً کسانی بودند که بهخاطر اعتقاداتشان به شکنجه سپرده میشدند تا بمیرند. در یهودیت نزدیکترین اصطلاح برای ترجمهکردن کلمه شهید کادواش منعونه[10] است که بهصورت تحتاللفظی به معنای «انسان مقدس پاسخگو» است. تمام سه ادیان ابراهیمی دربارهی مرگ مرتبط با اعتقادات بهگونهای که شدیداً با یکدیگر مرتبطاند، فتح باب کردهاند هر چند نه با کلمات و عبارتهایی که مستقیماً قابل ترجمه باشند. نکتهی زبانشناختی دیگر این که این اصطلاحات martyrاز یونانی و شهید از عربی، هر دو ریشهشان بهاصطلاح «شاهد (شهادتدادن) [11]» بر میگردد (Habib, 2014).
افراد بیگانه از اردوگاه بهندرت تصاویری که شهید را بازنمایی کند یا سایر کنشهای سمبلیک مقاومت بصری در برابر اشغال رژیم اسرائیلیها را میبینند. در اینجا بحث میکنم که این آثار بر روی دیوارهای کمپ پناهندگان بهمثابهی فرمی از مقاومت برای فلسطینیان محلی از هر آنچه که بر روی دیوار حائل نقاشی شده دارای اهمیت بسیار بیشتری است. این نقاشیها با راههای مختلف دستوپنجه نرم میکنند تا زندگی پناهندگان فلسطینی را بدون عادیسازی این تجربه بازنمایی کنند. آنها اردوگاه الدهیشه را با ایجاد فضای بصری دگرگون میسازند. آنها همچنین زمینهای برای فعالیتهای انسانی تحولآفرین فراهم میسازند.
ماهیت پرفورماتیو این تصاویر فراتر از کنش نقاشیکردن آنها میرود. کودکان اردوگاه با ایدهی عدالت و الگوی قهرمانانه شهید همانندسازی میکردند. در عکس 1 پسر جوانی دست از دنبالکردن تایر بر میدارد تا عکاسی ناشناس راحتتر عکسبرداری کند. نوشتهی درون نقاشی دیواری میگوید: «اسلحه من بیرون میآید و به من میگوید که در راه مبارزه برای سرزمینمان متوقف نشو (ادامه بده).» رهبر ارکستر «سلاحش» را که یک چوبدستی - یا شاید یک قلممو - است بالای برگهی نت میبرد در حالی نتها قرمز هستند و نظیر قطرههای خون میچکند. خرابههای برخی ساختمانها در پسزمینه است. در سمت راست حنظله (پسر پا برهنهای که ناجیالعلی[12] کارتونیست آن را نقاشی کرد) همراه ما به تصویر مینگرد. حنظله شاهد است و همچنین پسربچهای که نگاه ظاهریاش بهمثابهی متمرکزکنندهای برای مخاطب این عکس عمل میکند.
شکل 2 نقاشی دیواری در یادبود مردی جوان به نام قصی سلیمان الافندی را تصویر میکند. بنابر گزارش آژانس معاً در 28 ژانویه 2008 الافندی در سن 17 سالگی با گلولهای که در پی درگیری با نیروهای امنیتی رژیم اسرائیلی در بیتلحم به شکم وی اصابت کرد، به قتل رسید. نقاشی دیواری بر اساس عکسی خانوادگی است و با پرچم باریکی از فلسطین و یک رشته سیمخاردار قاببندی شده است. متن بالای تصویر به سادگی نوشته است «شهید قصی سلیمان الافندی». فراسوی ابزارهای قاببندی دو بعدی رسمی، قاب انسان جای دارد. در این مورد، دختر جوانی که عکاسی را دید و به شکل فعال وارد ترکیب عکس وی شد نقش قاب انسانی را بازی میکند. دخترک میایستد و مستقیماً به دوربین مینگرد، وی نگاه خیرهی تصویر شده در نقاشی را بازتاب میدهد و انگار که میگوید: «من قصی هستم و قصی من است.».
در هر دو تصویر حالت کودکان نوعی ژست است. همانندانگاری واضح با شهید (مردهای که شهید شده است) قابللمس است. درعینحال، کودکان صرفاً قربانی نیستند. آنها شمایلی قهرمانانه دارند و بر اساس رسوم بزرگداشت و نگرش کلی فلسطینیهای محلی متضمن پیچیدهترین گفتمان یعنی صمود یا ثابتقدم بودن هستند. لیلا خلیلی (2007) صمود بودن را چنین توضیح میدهد: «در اصل بهمعنای میزان شرافتی است که یک شخص برای «ادامهدادن» بدون توجه به اینکه چقدر خردوخمیر شده (زجردیده)، به او هجوم بردهاند و تحتفشار بوده؛ میتواند داشته باشد.» (ص.217).
این سعادت را داشتم که رجا شهاده[13] را در اواخر سال 2012 بافاصله کمی پس از انتشار کتابش به نام خاطرات تسخیر[14] در مدرسهی دوستانم در رامالله ملاقات کنم. شهرت شهاده بیشتر بهخاطر کتابش راهرفتنهای فلسطینی: یادداشتهایی بر چشماندازی روبهزوال[15] بود که در سال 2008 برندهی جایزه اورول[16] شد. در پاسخ به سؤال مخاطبان دربارهی مقصود وی از ماندن در رامالله، وی گفت: «ما هیچ جا نمیرویم» و سپس ادامه داد که خصوصاً خود را بهمثابهی صمود بازشناساند.
فرایند
هر دو عکس در بدنهی این متن را جمع پراکندهای از جوانان برداشتهاند. در مرکز این گروه مرد جوانی به نام عیصر الصیفی بود که در طول جون 2014 با وی صحبت میکردم. الصیفی ۲۸ساله در بیتلحم به دنیا آمده و در اردوگاه الدهیشه بزرگ شده بود. او باورداشت که نقاشی دیواری «هنر» است و آنها، به قول خودش، کمپ را تبدیل به منبعی از «دانش سیاسی و اجتماعی» میکنند. این دانش در سنین جوانی به تمام ساکنان اردوگاه منتقل میشود و آن این است که: اشغالی که رژیم اسرائیل صورت داده است ناعادلانه بوده و اینها (افرادی نظیر شهید درون تصویر 2) اشخاصی هستند که در راه مبارزه با این بیعدالتی کشته شدهاند. تصاویری که بهطورکلی محکومیت اشغال را به تصویر میکشند نیز معمولاً دارای ماهیت سمبلیک هستند، نظیر تصویر 1. در تصاویر افراد شهید اگرچه ممکن است از برخی آیکونها و سمبلهای عیناً تکرارشده در تصاویر کاملاً سمبلیک بهره گرفته شود؛ ولی تصاویر شهدا مخصوص و صریح هستند. ساکنان کمپ، علیالخصوص کودکان و جوانان (شباب در زبان عربی) با هر دو نوع تصاویر آشنا هستند.
برای آگاهی بیشتر:
هنگامی که جمع (کلکتیو) الصیفی[17] میخواهند تصاویر خود را نقاشی کنند، ابتدا دیوارها را تمیز و آماده کرده و دیوارها را به رنگ سفید [بهعنوان زمینه تصویر]، رنگ میکنند. سپس، نقاشی دیواری با نوعی از پروژکتور نمایش داده میشود و خطوط اصلی اثر را روی دیوار معین میکند که سپس معمولاً با رنگ سیاه و یکرنگ اضافی دیگر از رنگهای اصلی (مانند رنگ قرمز در تصاویر 1 و 2) نقاشی میشوند. گهگاه رنگ اضافی دومی هم افزوده میشود (که معمولاً سبز است) تا ساختار قرمز، سبز و مشکی پرچم فلسطین را منعکس کند. تولید کلکتیو چنین تصاویری در بعدازظهرها و شبها (به جهت ماهیت استفاده از پروژکتور) اجرایی جمعی است. مخاطبان میآیند و میروند و معمولاً هم دررابطهبا جریان کار نظر میدهند.
سایر هنرمندان درون اردوگاه تصاویر و متونی را با استایلهای متنوع نقاشی میکنند. شکل 3 اثر هنرمندی است به نام احمد حمیده[18] که ترجیح میدهد تنها کار کند و به جای استفاده از استنسیل یا خطوط کلی[19] به صورت دستباز[20] کار میکند. پسر سمت چپ میخواست بایستد و ژست بگیرد اما پسر بزرگتر در سمت راست به عربی گفت «یالا» به معنی اینکه برویم.
تئاتری خودانگیخته از مظلومان
من تصاویر بسیار دیگری دارم از کودکان و نوجوانان که با نقاشیهای دیواری و گرافیتیهای درون اردوگاه ژست گرفتهاند. کنش آنها به نظر میرسد کنشی از سر کنجکاوی و همزمان دعوت محاورهای خودانگیختهای است. اگرچه من شواهدی برای فعالیتهای pto در اردوگاه نیافتم، این کنشهای نمایشی به قول بوال[21]، مثالی است از «اعضای اجتماعی که دراماهای خودشان را روی صحنهها خلق کرده و تجارب خودشان را بازتاب میدهند» (Agnew, 2001, p. 39). در مورد این عکسها، «دراماهای مردم» به عکاسی که غربی است و عمیقاً با زندگی کودکان آنجا ناآشناست تعلیم میدهد. انتخاب پسزمینهی تئاتری تصادفی نیست. من انتخاب نکردم - کودکان بهسادگی با قدمگذاشتن در کادر این کار را صورت دادند. هر چه باشد کادر دوربین قلمرویی برای صحنه و مجرایی برای اجراست. به نظر میرسد همگان علیالخصوص کودکان این موضوع را بهصورت شهودی (ذاتی) میدانند.
هنگامی که غریبهها وارد اردوگاه میشوند، کودکان قدرت اینکه جلوی آنها را بگیرند را ندارند، اما کودکان همچنین بهمثابهی سوژه و ابژه نگاه خیره دوربین قدرت دارند، ضمناً بهصورت ظاهری به عکاس نگاه میکنند و احتمالاً بهصورت ناخودآگاه با ساختن عکسی از خودشان بهصورت بیرونی نیز به عکاس مینگرند. مجدداً به قول بوال و دقیقاً همراستای با کنشهای خودانگیختهی کودکان برای شناسایی و کنجکاوی، «اگر من تصویرم را دگرگون کنم خودم را دگرگون کردهام.» (Agnew, 2001, p. 63). در این عکسها کنجکاوی آنها نه به قول فریر[22] به «کنجکاوی معرفتشناختی» تغییریافته و نه هنوز تبدیل به «بیهوشی» شده است (Lewis, 2012, pp. 27-28). نظیر هر راهحلی برای مسئلهی اسرائیل - فلسطین، این کودکان نیز پیچیده و بهمثابهی کاری ناتماماند.
برای آگاهی بیشتر:
آیا مسئلهی دولت مستقل خودبهخود در طول زندگی آنها حل میشود؟ آیا کنجکاوی آنها توسعهیافته یا به خاموشی میگراید؟ بهعنوان شاهدی امروزی که نسبت به اشغال فعلی سرزمین فلسطین صبرش سر آمده است، [تصدیق میکنم که] ژست این کودکان هم بلاغت و هم ابعاد عملی دارد.
ماهیت روشنفکرانهی این کودکان به نظر میرسد که دعوت به مشارکت میکنند. در مورد کار خودم، مشارکت این است که آن پاسخهای منحصربهفرد فلسطینیها به اشغال نظامی سرزمینشان را بهسوی خارج برای مخاطبانی فراملی گسترش دهند (نظیر آثار مشهورتر روی دیوار حائل فلسطین و رژیم اسرائیل). کودکان درون این تصاویر نتایج یا راهحلهای ممکن را به بحث نگذاشتهاند، بلکه آنها استقامت را درون تراژدیای مداوم اجرا میکنند. حالت آنها ژستی از امید و مقاومت است.
بخش خطرناک ماجرا اینجاست که ما (جامعهی جهانی)، نسل دیگری از فلسطینیان جوان را بهخاطر ناامیدی و بیتفاوتی از دست بدهیم. ما تأثیرات این اتفاق را بهخوبی میدانیم. چنانچه سوزان سونتاگ[23] در دربارهی درد دیگران[24]، نوشته است: «وضعیتهایی که تحتعنوان بیتفاوتی توصیف میشوند، یعنی بیحسی اخلاقی یا هیجانی، پر از احساس هستند؛ احساسات خشم و ناکامی» (Sontag, 2003, p. 112).
عکس 1: این پسر، باردن عابدربّو که خانوادهاش در الدهیشه زندگی میکنند، هنگام برداشتن این عکس چهارده سال داشت. نظیر شمایلهای سمبلیک پشت سرش، وی نیز یک شاهد است.
. Dheisheh Camp, Copyright 2009, Philip Hopper.
عکس 2: من داشتم از نقاشی دیواری قصی الافندی (مردی که در یک تظاهرات تیر خورد و کشته شد) عکسبرداری میکردم که دخترجوانی در قاب من قدم گذاشت. او منتظر ایستاد تا من مجموعهای از عکسها را بگیرم و سپس پیش از آنکه بتوانم نامش را بپرسم، صدایی زنانه او را صدا زد و او در راهرو کنار ناپدید شد.
.Dheisheh Camp, Copyright 2009, Philip Hopper.
عکس 3: گروهی از بچههای مدرسهای در راه خانهشان در اردوگاه الدهیشه از جلوی نقاشی دیواری ابوعلی مصطفی (که دبیرکل جبههی خلق برای آزادی فلسطین بود) عبور میکنند. نام ابوعلی مصطفی به زبان عربی با رنگ قرمز در سمت راست نوشته شده است. در سمت چپ شعاری نوشته شده است: «مبنای ما بر مقاومت کردن است و نه سازش کردن». جملهای منسوب به مصطفی که احمد حمیده آنرا نقاشی کرده است.
.Copyright 2014, Philip Hopper
[1] United Nations Relief and Works Authority (UNRWA)
[2] Laleh Khalili
[3] Heroes and Martyrs of Palestine
[4] Rebecca Gould
[5] Ashley Toenjes
[6] Open Bethlehem
[7] Ibdaa Cultural Center
[8] Al-Quds University
[9] Al-Quds Bard Honors College
[10] kadosh me'uneh
[11] witness
[12] Naj Al-Al
[13] Raja Shehadeh
[14] Occupation Diaries
[15] Palestinian Walks: Notes on a Vanishing Landscape
[16] Orwell Prize
[17] Al-Saifi
[18] Ahmed Hmeedat
[19] outlines
[20] freehand
[21] Boal
[22] Freire
[23] Susan Sontag
[24] Regrding the pain of others
دیدگاه خود را بنویسید