طارق قندی زاده
(کارشناسی علوم سیاسی)


نئورئالیسم ایتالیا: چگونه یک دوره تاریخی توانست سینمایی نو را متولد کند؟

برای بررسی این جریان سینمایی، باید ابتدا به یک دهه گذشته آن، یعنی دهه سی و دوران قدرت فاشیسم موسولینی بازگردیم. در دهه سی میلادی، سینمای ایتالیا به ژانر کمدی یا به اصطلاح معروف آن «تلفن سفید» توجه داشت که بخش زیادی از بازار فیلم ایتالیا را تشکیل می‌داد. این فیلم‌ها مورد تایید حکومت فاشیسم نیز بودند، زیرا به مسائل سیاسی و اجتماعی توجهی نمی‌کردند و موجی از سطحی‌نگری را به همراه داشتند که ایدئولوژی حاکم را تقویت می‌کرد.
بخش دیگری از بازار فیلم مربوط به فیلم‌های کوتاه بود. با گذشت زمان، حکومت متوجه اهمیت سینما در تأثیرگذاری بر جامعه شد و به این صنعت بودجه و منابع بیشتری تخصیص داد؛ به طوری که فیلم‌های کوتاه جای خود را به فیلم‌های بلند حکومتی دادند. این فیلم‌ها حول محور مدح حکومت فاشیستی موسولینی و تأکید بر ناسیونالیسم افراطی، امپریالیسم‌ستیزی و نژادپرستی ساخته می‌شدند. سینما در این دوران تبدیل به ابزاری شد برای بازتولید ارزش‌های قدرت‌طلبانه و یک‌سویه‌ی ایدئولوژیک.
با شکست جریان فاشیستی در ایتالیا، فضای بسته سینما تغییر کرد و راه برای فیلم‌سازان بااستعداد که دغدغه‌های ملی و اجتماعی داشتند، باز شد. با پایان خفقان اجتماعی و سیاسی، موضوعات ناب و بکر اجتماعی در کوچه و خیابان جریان پیدا کرد و توجه سینماگران را به خود جلب کرد. سینماگران این دوران، از جمله روبرتو روسلینی، ویتوریو دسیکا و لوکینو ویسکونتی، جریانی سینمایی موسوم به نئورئالیسم ایتالیا را به راه انداختند.
در این جریان، به فقر، بیکاری، جامعه و مسائل اخلاقی جمعی توجه می‌شد. فقر و بیکاری از دغدغه‌ها و مسائل اصلی حکومت و مردم ایتالیا پس از دوران فاشیسم و پایان جنگ بودند. نگرانی عمیقی که در تمامی آثار این جریان مشاهده می‌شود و سینماگران نئورئالیسم تلاش کردند آن را در آثار خود بازتاب دهند تا بتوانند از این طریق به مردم خود در ایتالیا کمک کنند. آن‌ها برخلاف جریان‌های تبلیغاتی و حکومتی تلاش می‌کردند واقعیات زندگی روزمره را به تصویر بکشند؛ واقعیت‌هایی تلخ، اما ضروری برای درک حقیقت جامعه.
جامعه برای کارگردانان نئورئالیسم اهمیت زیادی داشت. در دوره موسولینی، جامعه به‌عنوان توده‌ای منفعل و پیرو رهبر کاریزماتیک شناخته می‌شد که از خود و برای خود کاری نمی‌کرد، مگر به ندای رهبر بزرگ و برای غرور ایتالیایی. اما این جریان تلاش داشت نوع نگاه جامعه و مردم ایتالیا را تغییر دهد؛ به این معنا که از یک توده منفعل غیر تصمیم‌گیر به جامعه‌ای برسند که در آن مردم برای خود تصمیم می‌گیرند و در امور سیاسی و اجتماعی فعالانه حضور دارند تا آنچه حقشان است را مطالبه و دریافت کنند.


یکی دیگر از مسائل مهم در این جریان، بحث اخلاقیات جمعی است؛ به این معنا که هر فرد ایتالیایی در برابر دیگری مسئولیت اخلاقی دارد و باید برای همدل بسوزانند. در واقع، این جریان سعی در بازسازی روح جمعی جامعه ایتالیا داشت که در دوران فاشیسم تضعیف شده بود. آن‌ها باور داشتند تنها با همبستگی و تقویت حس مسئولیت اجتماعی، می‌توان آینده‌ای روشن‌تر برای کشور ساخت. نئورئالیسم از این نظر فقط یک سبک سینمایی نبود، بلکه یک جنبش اجتماعی و فرهنگی نیز محسوب می‌شد.
تمامی مسائل که درگیری اصلی این جریان و تفکر کارگردانانش بود، را می‌توان در اثر بزرگ ویتوریو دسیکا یعنی «دزد دوچرخه» مشاهده کرد. این فیلم تصویری ملموس از زندگی طبقه کارگر پس از جنگ جهانی دوم ارائه می‌دهد. داستان ساده اما تأثیرگذار آن، گواهی بر تلاش سینمای نئورئالیسم برای نمایاندن حقیقت اجتماعی است که در پس زرق‌وبرق سینمای تجاری پنهان مانده بود؛ فیلمی که بدون نیاز به جلوه‌های ویژه یا قهرمان‌سازی، انسانیت را در ساده‌ترین شکلش به تصویر می‌کشد.

این جریان در فرم نیز تغییراتی نسبت به فیلم‌سازی دوران فاشیسم به همراه داشت. دوره موسولینی، دوران شهرسازی و بناهای بزرگ و مجلل و نشان دادن تمدن بزرگ روم و آثار و مجسمه‌های زیبای آن بود. این موضوع در سینمای آن دوره در قالب قاب‌های عمودی سینماگران دیده می‌شود که تلاش می‌کردند شکوه ایتالیا و شهرهای بدون فقر آن را نشان دهند. اما در جریان فیلم‌سازی نئورئالیسم، قاب‌های کارگردانان افقی و از منظر طبیعت، خیابان‌ها، فضاهای خالی ایتالیا و در کنار آن خرابی‌های ناشی از فاشیسم و فقر حاشیه شهرها به تصویر کشیده می‌شود. به‌جای کاخ و معماری، زاغه‌ها و خرابه‌ها دیده می‌شوند.
فیلم‌ها اغلب با بازیگران غیرحرفه‌ای ساخته می‌شدند، چراکه هدف این جریان نه نمایش ستاره‌ها، بلکه بازتاب زندگی واقعی مردم عادی بود. استفاده از لوکیشن‌های طبیعی به‌جای دکورهای پر زرق و برق استودیو، فضای واقع‌گرایانه‌تری به آثار نئورئالیستی می‌داد. در این سینما، همه‌چیز ساده بود، اما همین سادگی باعث تاثیرگذاری عمیق‌تر بر مخاطب می‌شد؛ مخاطبی که خود را در شخصیت‌ها، مکان‌ها و موقعیت‌ها می‌یافت.
این جریان که از سال ۱۹۴۵ شروع شده بود، تا سال ۱۹۵۲ در ایتالیا ادامه داشت و سپس به بخشی از تاریخ هنر پیوست. اما چه چیزی باعث افول و پایان این جریان سینمایی در ایتالیا شد؟
در ابتدا می‌توان به این نکته اشاره کرد که فیلم‌سازان این جریان نگرش‌های آرمان‌گرایانه‌ای به ایتالیا و جامعه خود داشتند که به دور از واقعیت‌های قابل تحقق در ایتالیا بود. همین تأکید بر آرزوها، بار ناامیدی و بدبینی را برای این جریان به همراه آورد. از طرفی، مردم نسبت به این فیلم‌ها دلسرد شدند؛ زیرا برایشان بیش از حد تلخ و یأس‌آور جلوه می‌کردند. همچنین، حکومت وقت در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه نسبت به این فیلم‌ها حساس شد و محدودیت‌هایی برای آن‌ها ایجاد کرد.
مورد بعدی وقوع جنگ سرد بود. رقابت دو بلوک غرب و شرق تأثیرش را حتی بر جریان فیلم‌سازی نیز گذاشت. زیرا آمریکا و متحدانش معتقد بودند این جریان فیلم‌سازی و اندیشه‌های موجود در فیلم‌های آن، دیدگاه‌های چپ دارد و به تبلیغات برای بلوک شرق منجر می‌شود. به همین دلیل، دولت‌های غربی چندان علاقه‌ای به حمایت از چنین جریانی نداشتند و راه را برای آن دشوار کردند.
یکی از مهم‌ترین دلایل افول، رقابت این جریان در بازار فیلم بود. پس از جنگ و دوره فاشیسم، سیلی از فرهنگ و فیلم‌های آمریکایی که معمولاً کمدی یا قهرمان‌محور بودند و مصرف‌گرایی و تجمل‌گرایی آمریکایی را تبلیغ می‌کردند، وارد ایتالیا شد که برای مردم بسیار جذاب بودند. در این زمان، جریان نئورئالیسم که بیشتر مسئله‌محور و دارای دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی بود، به حاشیه رانده شد و مخاطب خود را از دست داد.
همان‌طور که گفته شد، این جریان در ایتالیا پس از یک شرایط تاریخی شکل گرفت و به‌خاطر همان شرایط، جریانی مسئله‌محور بود. بنابراین، دیر یا زود این جریان با حل مسائل اصلی‌اش دیگر جایی برای ادامه در ایتالیا نداشت. اما با تمام این‌ها، تأثیر نئورئالیسم بر تاریخ سینما غیرقابل‌انکار است و میراث آن در آثار بسیاری از فیلم‌سازان بزرگ دنیا، از جمله فرانسوا تروفو، ژان لوک گدار، کیارستمی و حتی سینمای مستقل آمریکا، ادامه پیدا کرده است. نئورئالیسم نه‌تنها یک جریان گذرا، بلکه نقطه عطفی در زبان سینما بود که نگاه بشری و اجتماعی را به مرکز تصویر بازگرداند.


بیشتر بخوانید:

1. ️الهیات سیاسی کاتولیک و دولت مطلقه از هابز تا اشمیت

2. سیمون وی و کتاب برچیدن همه احزاب

3. نگرشی متفاوت بر انقلاب‌ها