جامعه‌شناسی دین

کار وبر در مورد جامعه‌شناسی دین با مقاله‌ی اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری آغاز شد و با تحلیل (دین چین: کنفوسیوس و تائوئیسم)، (دین هند: جامعه‌شناسی هندوئیسم و بودیسم) و (یهودیت باستان) ادامه یافت. سه مضمون اصلی او (تأثیر اندیشه‌های دینی بر فعالیت‌های اقتصادی)، (رابطه بین قشربندی اجتماعی)، و (اندیشه‌های دینی و ویژگی‌های متمایز تمدن غرب) بود.

بیشتر بدانید:

ماکس وبر، مبارزی با رویکرد ایده‌آلیستی

هدف او یافتن دلایلی برای مسیرهای مختلف توسعه‌ی فرهنگ‌های غرب و شرق بود. وبر در تحلیل یافته‌های خود اظهار داشت ایده‌های مذهبی پیوریتان (و به طور گسترده‌تر پروتستان) تأثیر عمده‌ای بر توسعه‌ی نظام اقتصادی اروپا و ایالات متحده داشته است، اما خاطرنشان کرد آنها تنها عوامل این امر نیستند. توسعه‌ی «افسون زدایی از جهان» توسط وبر به‌عنوان یک جنبه‌ی متمایز مهم فرهنگ غرب معرفی شد.


اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری

مقاله‌ی وبر با عنوان اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری مشهورترین اثر اوست. در اینجا، وبر این تز بحث‌برانگیز را مطرح کرد که اخلاق پروتستانی بر توسعه‌ی سرمایه‌داری تأثیر گذاشته است. عبادت دینی معمولاً با طرد امور دنیوی از جمله پیگیری اقتصادی همراه بوده است. چرا در مورد پروتستانتیسم چنین نبود؟ وبر در مقاله‌ی خود به این پارادوکس پرداخت و پاسخ خود را در اندیشه‌های دینی اصلاحات یافت. وبر استدلال کرد برخی از ایده‌های پروتستانی، به ویژه درک جان کالوین از جبر تحت عنوان اینکه افراد گناهکار نمی‌توانند مستقیماً بدانند که آیا آنها بخشی از برگزیدگان خدا هستند که فیض نجات به آنها ارائه شده است، به دنبال دلایل عقلانی سود اقتصادی و فعالیت‌های دنیوی است.

ناامنی ناشی از طرف پروتستان‌ها و ترس آنها از لعنت ابدی، آنها را به جستجوی نشانه‌هایی واداشت که نشان‌دهنده‌ی مهر خدا برای زندگی آنها و تأیید رفتار صحیح آنها باشد. بنابراین، سخت کوشی و به دنبال آن موفقیت مالی، نشانه‌ی لطف خدا شد. این عقاید همراه با زهد مذهبی سنتی، مردم را به جمع‌آوری ثروت تشویق می‌کرد. این هدف ایده‌های دینی نبود، بلکه یک محصول جانبی بود - منطق ذاتی آن دکترین‌ها و توصیه‌های مبتنی بر آن‌ها، چه به طور مستقیم و چه غیرمستقیم، برنامه‌ریزی و انکار خود را در تعقیب منفعت اقتصادی تشویق می‌کرد.

به عقیده‌ی وبر، این «روح سرمایه‌داری» نه تنها مستلزم سخت کوشی و کارآفرینی از سوی پروتستان‌ها بود، بلکه احساس سرپرستی بر دستاوردهای ناشی از آن را هم داشت؛ زیرا اگر به دنبال پول برای تجمل‌گرایی نباشد، و به‌عنوان تأیید اخلاقی دنبال شود، صرفه‌جویی و سرمایه‌گذاری مجدد در بنگاه‌های با ارزش به شیوه‌های عادی اقتصادی تبدیل می‌شود.


چین: کنفوسیوس و تائوئیسم

دین چین: کنفوسیوس و تائوئیسم دومین اثر عمده‌ی وبر در مورد جامعه‌شناسی دین بود. وبر بر جنبه‌هایی از جامعه‌ی چین تمرکز کرد که متفاوت از جامعه‌ی اروپای غربی بود و به‌ویژه با پیوریتانیسم در تضاد بود. به عقیده‌ی وبر، کنفوسیوس و پیوریتانیسم دو نوع عقلانی‌سازی جامع اما متقابلاً منحصر به فرد را نشان می‌دهند، که هر کدام تلاش می‌کنند تا زندگی انسان را بر اساس برخی باورهای دینی نظم دهند. با این حال، آیین کنفوسیوس دستیابی و حفظ «موقعیت فرهنگی» را هدف قرار داد و از آن به‌عنوان وسیله‌ای برای سازگاری با دنیا، آموزش، کمال نفس، ادب و تقوای خانوادگی استفاده کرد.

هند: جامعه‌شناسی هندوئیسم و بودیسم

دین هند: جامعه شناسی هندوئیسم و بودیسم سومین اثر مهم وبر در مورد جامعه‌شناسی دین بود. او در این اثر به ساختار جامعه‌ی هند، آموزه‌های ارتدوکس هندوئیسم و آموزه‌های هترودکس بودیسم، تغییرات ناشی از تأثیر دینداری عمومی و در نهایت به تأثیر باورهای دینی بر اخلاق سکولار جامعه‌ی هند پرداخت. نظام اجتماعی هند با مفهوم کاست شکل گرفت. نظام کاست متشکل از برهمن‌ها (کاهنان)، کشتریاها (جنگجویان)، وایسیاها (بازرگانان)، سودراها (کارگران) بود.

یهودیت باستان

وبر در یهودیت باستان، چهارمین اثر عمده‌اش در مورد جامعه‌شناسی دین، تلاش کرد تا «ترکیب شرایط» را توضیح دهد که مسئول تفاوت‌های اولیه بین دینداری شرقی و غربی بود. وبر خاطرنشان کرد برخی از جنبه‌های مسیحیت به‌جای کناره‌گیری از نقص‌های آن، به دنبال تسخیر و تغییر جهان بودند. این ویژگی اساسی مسیحیت (در مقایسه با ادیان خاور دور) در اصل از پیشگویی یهودیان باستان سرچشمه می‌گیرد.

بیشتر بدانید:

اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری


ردپای وبر در سیاست و حکومت

در جامعه‌شناسی سیاست و حکومت، سیاست به‌عنوان مهم‌ترین مقاله‌ی وبر در نظر گرفته می‌شود. در آنجا، وبر تعریفی از دولت را که برای تفکر اجتماعی غرب بسیار محوری شده است، آشکار کرد: دولت موجودی است که انحصار استفاده مشروع از نیروی فیزیکی را در اختیار دارد، که ممکن است آن را به دلخواه خود برای تفویض اختیار انتخاب کند. سیاست به‌عنوان هر فعالیتی است که دولت ممکن است خود را درگیر کند تا بر توزیع نسبی نیرو تأثیر بگذارد. یک سیاستمدار نباید مردی با «اخلاق واقعی مسیحی» باشد که وبر آن را اخلاق موعظه روی کوه، یعنی فرمان برگرداندن گونه دیگر می‌داند. پیروان چنین اخلاقی را باید قدیس دانست، زیرا به گفته‌ی وبر فقط قدیسان هستند که می‌توانند به درستی از آن پیروی کنند. قلمرو سیاسی قلمرو قدیسان نیست. یک سیاستمدار باید با اخلاق اهداف نهایی و اخلاق مسئولیت ازدواج کند و باید هم اشتیاق به طرفداری خود و هم ظرفیت فاصله گرفتن از موضوع تلاش‌هایش را داشته باشد.

وبر سه نوع ناب سلطه و اقتدار رهبری سیاسی را متمایز کرد: اقتدار کاریزماتیک (خانواده و مذهبی)، اقتدار سنتی (پدرسالار، پاتریمونیالیسم، فئودالیسم)، و اقتدار قانونی (قانون و دولت مدرن، بوروکراسی). به نظر او، هر رابطه‌ی تاریخی بین حاکمان و فرمانروایان حاوی عناصری است که بر اساس این تمایز سه جانبه قابل تحلیل است. او همچنین خاطرنشان کرد که بی‌ثباتی اقتدار کاریزماتیک ناگزیر آن را مجبور می‌کند تا به شکل ساختارمندتری از اقتدار «روتین» شود.

بسیاری از جنبه‌های مدیریت دولتی مدرن به وبر نسبت داده می‌شود. خدمات مدنی کلاسیک و سازمان‌یافته به صورت سلسله مراتبی از نوع قاره‌ای «خدمات مدنی وبری» نامیده می‌شود. اگرچه این تنها یک نوع ایده‌آل از مدیریت دولتی و دولت است که در کار بزرگ او، اقتصاد و جامعه (1922) توصیف شده است. وبر در این اثر توصیف خود را از عقلانی‌سازی (که بوروکراتیزه کردن بخشی از آن است) به‌عنوان تغییر از سازمان و کنش ارزش‌محور (اقتدار سنتی و اقتدار کاریزماتیک) به سازمان و کنش هدف‌محور (اقتدار قانونی-عقلانی) بیان کرد. به گفته وبر، نتیجه یک «شب قطبی تاریکی یخی» است که در آن عقلانی‌سازی فزاینده زندگی انسان، افراد را در «قفس آهنین» کنترل عقلانی مبتنی بر قانون به دام می‌اندازد.


گذری بر اندیشه‌های اقتصادی وبر...

در حالی که ماکس وبر امروزه به‌عنوان یکی از دانشمندان برجسته و بنیانگذاران جامعه‌شناسی مدرن شناخته می‌شود، در زمینه‌ی اقتصاد نیز دستاوردهای زیادی داشت. با این حال، در طول زندگی او، اقتصاد تقریباً به اندازه‌ی امروز توسعه نیافته بود. وبر از دیدگاه اقتصاددانان نماینده‌ی «جوانترین» مکتب تاریخی آلمان است. ارزشمندترین سهم او در این زمینه، اثر معروف‌اش، اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری است. این مقاله مهم تفاوت‌های بین ادیان و ثروت نسبی پیروان آنها را مورد بحث قرار می‌دهد. کار وبر به موازات رساله‌ی ورنر سومبارت درباره‌ی همین پدیده بود که با این حال ظهور سرمایه‌داری را در یهودیت نشان داد.



 وبر اذعان داشت که جوامع سرمایه‌داری قبل از کالوینیسم وجود داشته‌اند. با این حال، او استدلال کرد در آن موارد، دیدگاه‌های مذهبی از سرمایه‌داری حمایت نمی‌کنند، بلکه آن را محدود می‌کنند. فقط اخلاق پروتستانی، مبتنی بر کالوینیسم، فعالانه از انباشت سرمایه به‌عنوان نشانه‌ای از لطف خدا حمایت می‌کرد. کمک‌های اصلی دیگر وبر به اقتصاد (و همچنین به طور کلی در علوم اجتماعی) کار او در روش شناسی است: نظریه‌های او در مورد ورشتهن (معروف به «درک» یا «جامعه شناسی تفسیری») و ضد‌پوزیتیویسم (معروف به «جامعه شناسی انسانی»). ماکس وبر یک نظریه‌ی سه جزئی از قشربندی را با «طبقه‌ی اجتماعی»، «طبقه‌ی وضعیت» و «طبقه‌ی حزبی» (یا طبقه‌ی سیاسی) به‌عنوان عناصر مفهومی متمایز فرموله بندی کرد:

• طبقه‌ی اجتماعی بر اساس یک رابطه‌ی اقتصادی تعیین شده با بازار (مالک، مستاجر، کارمند و غیره) است.

• طبقه‌ی وضعیت بر اساس ویژگی‌های غیراقتصادی مانند شرافت، اعتبار و مذهب است.

• طبقه‌ی حزبی به وابستگی‌ها در حوزه‌ی سیاسی اشاره دارد.

وبر معتقد بود اقتصاد باید علم گسترده‌ای باشد که نه تنها پدیده‌های اقتصادی، بلکه پدیده‌های غیراقتصادی را که ممکن است بر اقتصاد تأثیر بگذارد «پدیده‌های مرتبط اقتصادی» و پدیده‌های غیراقتصادی که تا حدی تحت‌تأثیر پدیده‌های اقتصادی قرار گرفته‌اند را نیز پوشش دهد. «پدیده‌های مشروط اقتصادی» نامی که وبر به این نوع گسترده از اقتصاد داد «اقتصاد اجتماعی» بود. اندیشه‌ی وبر در این زمینه بستری برای گفت و گوی میان رشته‌ای سازنده بین اقتصاددانان و جامعه‌شناسان فراهم کرد. 


تیپ ایده‌آل وبری

نظریه‌های جامعه‌شناختی وبر تأثیر زیادی بر جامعه‌شناسی قرن بیستم گذاشت. او مفهوم «تیپ ایده‌آل» (سنخ آرمانی) را توسعه داد، که نمونه‌هایی از موقعیت‌های تاریخ بودند که می‌توانستند به‌عنوان نقاط مرجع برای مقایسه جوامع مختلف مورد استفاده قرار گیرند. این رویکرد به تحلیل عناصر اساسی نهادهای اجتماعی می‌پردازد و چگونگی ارتباط این عناصر با یکدیگر را بررسی می‌کند. مطالعه‌‌ی او در مورد جامعه‌شناسی دین به سطح جدیدی از درک و بررسی بین فرهنگی اجازه‌ی ظهور داد.



ماکس وبر از طریق اثر مشهور خود، اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری، یکی از اولین محققانی بود که بر ابعاد اخلاقی و معنوی رفتار اقتصادی تأکید کرد. تحلیل او از شرایط معنوی و اخلاقی برای بهره‌وری اقتصادی موفق همچنان منبع الهام برای دانشمندان علوم اجتماعی مدرن و سایر متفکران است. بینش و درک او در مورد نقاط ضعف سرمایه‌داری نیز تأثیر طولانی مدتی داشته است. او نتیجه گرفت روح سرمایه‌داری بیشتر از تنش‌های روان‌شناختی که تعهدات الهیاتی کالونیستی در اذهان مؤمنان ایجاد می‌کرد، زاده شد تا در نتیجه‌ی عبادت خالص مذهبی. به گفته وبر، اضطراب و تنهایی درونی ناشی از دکترین جبر کالونیستی، نیروی محرکه و همه جانبه‌ای را در ذهن مؤمنان ایجاد کرد و آنها را وادار کرد تا اساساً خود را با تعقیب مادی به بردگی بگیرند و همزمان افزایش بی سابقه‌ای در توسعه‌ی اقتصادی ایجاد کنند.

با این حال، او همچنین مشاهده کرد وقتی سرمایه‌داری از احساسات مذهبی خود جدا شد، به اخلاقی سکولار با «قدرت غیرقابل اجتناب» تبدیل شد، و او را به تحقیر سرمایه‌داران به‌عنوان «متخصصان بدون روح، حس‌گرایان بدون قلب» سوق داد. وبر به‌شدت مستقل بود و از خم شدن به هر خط ایدئولوژیکی خودداری می‌کرد. اگرچه او بارها وارد عرصه‌ی سیاسی شد، اما واقعاً مردی سیاسی نبود، کسی که بتواند در تعقیب اهداف خود سازش کند (طبق تعریف خود وبر).

بیشتر بدانید:

کارل مارکس، پدیدآورنده‌ی کمونیسم

وبر دنیای مدرنیته را به‌عنوان خدایان رها شده می‌دانست، زیرا انسان آنها را بدرقه کرده بود - عقلانی‌سازی جایگزین عرفان شده بود. او دنیای آینده را دنیایی بدون احساس، اشتیاق یا تعهد می‌دید، که از جذابیت شخصی و وفاداری شخصی، از لطف و اخلاق قهرمانان کاریزماتیک متأثر نشده بود. قرن بیستم از بسیاری جهات عمیق‌ترین ترس‌های او را برآورده کرد، با این حال شاهد تولد پیشرفت‌های باورنکردنی در همه‌ی زمینه‌های زندگی بشر بود. آخرین سخنان وبر این بود: «حقیقت حقیقت است» (Coser 1977: 242-243). این غول فکری که از تنش‌های عمیق ناشی از روابطش با خانواده‌اش و فضای ظالمانه سیاسی رنج می‌برد، در نهایت به دلیل شرایطی که می‌توانست حقیقت را کشف کند، محدود شد.