«اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری» اثر ماکس وبر مطالعهای است دربارهی رابطهی بین اخلاق پروتستانتیسم ریاضتگرا و ظهور روح سرمایهداری مدرن. وبر استدلال میکند ایدههای مذهبی گروههایی مانند کالوینیستها در ایجاد روحیهی سرمایهداری نقش داشته است. او ابتدا رابطهای بین پروتستان بودن و درگیری در تجارت مشاهده میکند و قصد خود را برای کشف دین بهعنوان علت بالقوهی شرایط اقتصادی مدرن اعلام میکند. او اینگونه استدلال میکند که روح مدرن سرمایهداری، سود را به خودی خود یک هدف و دنبالهروی از سود را فضیلت میداند.
بیشتر بدانید:
این کتاب دارای یک مقدمه و پنج فصل است. فصل اول به «وابستگی مذهبی و قشربندی اجتماعی»، فصل دوم «روح سرمایهداری» و فصل سوم «تصور لوتر از مفهوم تکلیف» میپردازد. فصل چهارم و پنجم «اخلاق عملی فرقههای ریاضتگرای پروتستانتیسم» را تشکیل میدهد. در نهایت فصل پنجم دربارهی «ریاضتگرایی و روح سرمایهداری» است.
منشأ روح سرمایهداری چیست؟
هدف وبر درک منشأ روحیهی سرمایهداری با توضیح بالقوهی پروتستانیسم است. پروتستانیسم مفهومی از «تکلیف» دنیوی را ارائه میدهد و به فعالیت دنیوی خصلت دینی میبخشد؛ اما این مفهوم بهتنهایی نمیتواند دنبالهروی از سود را توضیح دهد بلکه یکی از شاخههای پروتستانتیسم، کالوینیسم، این مفهوم را توضیح میدهد. کالوینیستها به جبری اعتقاد دارند که خدا قبلاً تعیین کرده است و طبق این جبر مشخص میشود چه کسی نجاتیافته و یا لعنت شده است. بنابراین، آنها سود و موفقیت مادی را بهعنوان نشانههای لطف خداوند ارزیابی میکردند. گروههای مذهبی دیگر، مانند فرقههای پیتیستها، متدیستها، و فرقههای باپتیست، نگرشهای مشابهی داشتند. وبر استدلال میکند این نگرش جدید، سیستم اقتصادی سنتی را در هم شکست و راه را برای سرمایهداری مدرن هموار کرد.
وبر در سراسر کتاب خود تأکید میکند گزارش او ناقص است و پروتستانتیسم را تنها یکی از عوامل مؤثر در ایجاد روحیهی سرمایهداری در نظر دارد. او همچنین اذعان میکند سرمایهداری بر توسعهی ایدههای مذهبی تأثیر داشته است. داستان کامل بسیار پیچیدهتر از روایت جزئی وبر است و خود وبر دائماً محدودیتهای خود را به خوانندگانش یادآوری میکند. ماکس وبر میگوید در هر کشوری با فرقههای مسیحی متعدد (حداقل در اروپا و آمریکا) یک «قشربندی اجتماعی» مشخصی بین پروتستانها و کاتولیکها اتفاق میافتد - پروتستانها اکثریت رهبری تجاری و نقشهای کارگری ماهر را به خود اختصاص میدهند، درحالیکه کاتولیکها اغلب تمام زندگی خود را بهعنوان یک صنعتگر باقی میمانند. درحالیکه کاتولیکها از جمعآوری ثروت دوری میکنند، پروتستانها، بهویژه کالوینیستها، تحت تسخیر «روح سرمایهداری» هستند. وبر آموزههای مذهبی مختلف پروتستانتیسم را بررسی میکند تا مشخص کند چگونه اخلاق پروتستانی بر «روح سرمایهداری» اثر میگذارد.
وبر روح سرمایهداری را میل به کار مداوم و تولید ثروت انبوه، حتی زمانی که به آن ثروت نیازی نیست، توصیف میکند. او خاطرنشان میکند روح سرمایهداری با خود سرمایهداری یکسان نیست؛ زیرا ممکن است این روح در اقتصادهای غیرسرمایهداری وجود داشته باشد و یا ممکن است افرادی در اقتصادهای سرمایهداری زندگی کنند که هدفشان کسب سود بینهایت نباشد.
ثروتاندوزی همچون تکلیفی اخلاقی _ دینی
وبر برای نشاندادن اخلاق پروتستان از نوشتههای بنجامین فرانکلین استفاده میکند که در آن فرانکلین توصیههای مالی زیرکانهای را با لحنی اخلاقگرایانه موعظه میکند. فرانکلین میگوید پول درآوردن وظیفهی اخلاقی فرد است. اگر چه معاصران سخنان او را همچون حکمت میدانستند، اما وبر استدلال میکند در قرونوسطی عشق اخلاقی فرانکلین به پول بدترین شکل طمع تلقی میشد. وبر نگرش سرمایهداری را که پولسازی وظیفهی اخلاقی فرد است، در مقابل «سنتگرایی» قرار میدهد که در آن فرد صرفاً برای کسب درآمد کافی برای زندگی تلاش میکند تا اینکه دائماً سود کسب کند. در روحیهی سرمایهداری، انسان برای کار زندگی میکند. در صورتی که در روحیهی سنت گرایی، انسان برای زندگی کار میکند. وبر خاطرنشان میکند برای درک اینکه چگونه کار به وظیفهی اصلی زندگی تبدیل شده است، باید به مفهوم پروتستانی «تکلیف» توجه کرد.
بیشتر بدانید:
مارتین لوتر آغازگر اصلاحات پروتستانی
راهب آلمانی، مارتین لوتر که آغازگر اصلاحات پروتستانی بود، ایدهی تکلیف و یا وظیفهای را توسعه داد که اکنون در همه سنتهای پروتستانی وجود دارد. در حالی که کاتولیکها معتقدند شغل فرد در بهترین حالت از نظر اخلاقی خنثی است، و فداکاری خود را به پیروی از سبک زندگی رهبانی نشان میدهند، لوتر این سنت رهبانی را رد کرد. در عوض، لوتر خاطرنشان کرد شغل دنیوی یک نفر تکلیف و وظیفهی الهی اوست؛ بنابراین، بهترین راه خدمت به خدا برای پروتستانتیسم جدید تلاش و کار است. لوتر معتقد بود این ایده در کتاب مقدس یافت میشود؛ اما وبر میگوید لوتر آغازگر این ایده بوده است و قبل از او چنین مفهومی وجود نداشت. اگرچه لوتریان، مستقیماً با کالوینیسم مخالفت کردند، وبر استدلال میکند که جان کالوین الهیدان فرانسوی، برداشت سست لوتر از تکلیف را پذیرفت و آن را به آنچه امروز هست تبدیل کرد.
وبر بیان میکند مهمترین سهم کالوینیسم در اندیشه پروتستان، اصول تقدیرگرایی است. بر اساس این آموزه، انسانها بهتنهایی قادر به رستگاری نیستند. در عوض، خدا در مشیت خود، اقلیتی کوچک از بشریت را حتی قبل از خلقت زمین برای نجات برگزید؛ بنابراین کالوینیستها معتقدند که کنترلی بر نجات خود ندارند و فقط میتوانند امیدوار باشند که یکی از برگزیدگان خداوندند. وبر استدلال میکند این آموزه ناامنی عمیق و فردگرایی بدبینانهای در کالوینیستها ایجاد میکند، زیرا آنها هرگز مطمئن نیستند وقتی بمیرند به جهنم نخواهند رفت. برای اصلاح این ناامنی، کالوینیستها بهشدت به ایدهی تکلیف لوتر متمایل میشوند و استدلال میکنند که یک مسیحی واقعی - که توسط خدا برای رستگاری انتخاب شده است - موقعیت الهی خود را با داشتن یک زندگی اخلاقی آشکار خواهد کرد. بر اساس مفهوم تکلیف لوتر، این بدان معناست که آنها به طور خستگیناپذیر در شغل سکولار خود تلاش میکنند تا به خود ثابت کنند نجاتیافتهاند.
وبر پیتیسم و متدیسم آلمانی را نیز مورد بررسی قرار میدهد، اما استدلال میکند که نه عقلگرایی و قوام منطقی افراطی کالوینیسم را دارا هستند، و نه در وادارکردن پیروان خود به زندگی زاهدانه مؤثر هستند. وبر توضیح میدهد که فرقههای باپتیست همانند کالوینیسم هستند، اما با این تفاوت که نمیتوانند در سیاست یا جنگ شرکت کنند، و تجارت را بهعنوان تنها خروجی انرژی و جاهطلبی خود باقی میگذارند. در نتیجه روح سرمایهداری را در پروتستانیسم تقویت میکنند.
وبر استدلال میکند تکمیل نهایی دعوت لوتر، مفهوم تجدید نظر شده پروتستانیسم از ریاضتگرایی است. در جایی که کاتولیکها با چشم پوشی از داراییهای شخصی، به شیوهی سنتی و رهبانی زندگی زاهدانه را پیش گرفتند، پروتستانیسم وارث رد مطلق لوتر از هر گونه رهبانیت بود. در عوض، همانطور که توسط پیوریتانهای انگلیسی تحت رهبری ریچارد باکستر الگوبرداری شد، پروتستانها ثروت را مجاز و تجملات را گناه تلقی کردند: یک مسیحی میتواند بهاندازهای که بخواهد ثروت به دست بیاورد - حتی از نظر اخلاقی مجبور به انجام این کار است - البته تا زمانی که این ثروت منجر به بیکاری یا لذت کاذب از زندگی شود.
بیشتر بدانید:
بهاینترتیب، وبر بیان میدارد تأکید پروتستانیسم بر رستگاری شخصی، درحالیکه آنها را از هرگونه ظلم اخلاقی در مورد ثروتاندوزی رها میکند، همزمان باعث تشویق روح سرمایهداری در میان طرفدارانش میشود. وبر میداند در عصر مدرن، مذهب در حال ازدستدادن اثرگذاری پیشین خود است. بااینحال، او قاطعانه بر این باور است که الهیات پروتستان به طور مؤثری سیستم سرمایهداری مدرن را به قدرت مسلط امروزی تبدیل کرده است. بنابراین، هر فرد مذهبی یا غیرمذهبی بر روی زمین توسط تفکر پروتستان شکل خواهد گرفت.
انتقادات وارده بر نظریهی وبر
با اینکه نظریه وبر در مورد اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری در حوزه جامعهشناسی تأثیرگذار بوده، نقدهایی به آن وارد شده است. برخی از انتقادات اصلی نظریه وبر به شرح زیر است:
1. عدم دقت تاریخی: منتقدان استدلال میکنند نظریهی وبر مبتنی بر خوانش انتخابی از تاریخ است و شواهدی از شیوهها و نگرشهای سرمایهداری قبل از اصلاحات پروتستانی در جوامعی مانند: دولت شهرهای ایتالیا در اواخر قرونوسطی و اوایل رنسانس وجود دارد. این جوامع کاتولیک، دارای روحیهی قوی سرمایهداری بودند.
2. جبر فرهنگی: نظریهی وبر به دلیل جبرگرایی فرهنگیاش مورد انتقاد قرار گرفته است. این نظریه فرض میکند عوامل فرهنگی مانند مذهب، محرکهای اولیه تغییرات اجتماعی و اقتصادی هستند. منتقدان بیان میکنند این دیدگاه، تأثیر متقابل پیچیده عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را که به توسعهی سرمایهداری کمک میکنند، نادیده میگیرد.
3. تأکید بیش از حد بر کالوینیسم: تمرکز وبر بر کالوینیسم بهعنوان محرک اصلی روح سرمایهداری توسط محققانی به چالش کشیده شده است. این منتقدان خاطرنشان میکنند دیگر فرقههای پروتستان مانند: لوترانیسم و انگلیکانیسم هم نقش مهمی در توسعهی نگرشها و رفتارهای سرمایهداری داشتند.
4. محدودیت کاربردپذیری: نظریهی وبر به دلیل کاربرد محدود آن در اروپای غربی و آمریکای شمالی مورد انتقاد قرار گرفته است؛ زیرا توسعهی سرمایهداری در سایر نقاط جهان، مانند آسیای شرقی که سنتهای فرهنگی و مذهبی مختلف در آن وجود داشته و توسعهی سرمایهداری را شکل داده است نادیده میگیرد.
جان کلام اینکه
نظریهی وبر در مورد اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری توضیح قانع کنندهای برای ظهور سرمایهداری در غرب ارائه میدهد و اهمیت عوامل فرهنگی و مذهبی را در شکلدادن به رفتار اقتصادی برجسته میکند. با این حال، این نظریه به دلیل عدم دقت تاریخی، جبرگرایی فرهنگی و کاربرد محدود آن در سایر مناطق جهان مورد انتقاد قرار گرفته است. با وجود این انتقادات، کار وبر کمک شایانی به درک رابطهی پیچیدهی بین فرهنگ، مذهب و توسعهی اقتصادی کرده است.
دیدگاه خود را بنویسید