دیاکو بهرامی
(کارشناسی ارشد جامعهشناسی سیاسی)
جنبش تعهد در فرایند طولانی پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۵۵ با برگزاری اجلاس معروف باندونگ در اندونزی شکل گرفت. هدف اصلی از تشکیل این جنبش دخالت در ساختار روابط پر تنش بینالمللی آن روز به منظور جلوگیری از وقوع جنگ جهانی دیگری بود که عمدتاً در اروپا بین قدرتهای بزرگ نظامی زمان رخ میداد اما قربانیان بسیاری را از جهان سوم میگرفت.
آشنایی با جنبش متعدها و غیرمتعدها
بنیانگذاران جنبش عدم تعهد اصرار داشتند که جلوی کشورهای تازه استقلال یافته بعد از جنگ جهانی دوم را در پیوستن به بلوک سرمایهداری غرب و یا بلوک کمونیستی شرق و اتحادیههای نظامی مرتبط با آن بگیرند و اجازه ندهند اردوگاههای نظامی برای دامن زدن به رقابتهای جهانی قدرتهای بزرگ گسترش یابند. جواهر لعل نهرو، جمال ناصر، یوزیپ بروز تیتو و سوکارنو رهبران کشورهایی بودند که هزینه سنگینی را در دو جنگ جهانی اول و دوم پرداخته بودند، بی آن که هیچ نقشی در آغاز ادامه و پایان این دو جنگ داشته باشند.
معنای عدم تعهد در آن زمان بسیار روشن بود اما رفته رفته با پیوستن کشورهای مختلف این جنبش عدم تعهد معنایی متفاوت یافت. عدم تعهد در پایان دهه ۱۹۸۰ که حدود ۱۰۰ عضو داشت به معنای عدم تعهد یا نا وابستگی در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ تفاوت پیدا کرده بود. جنبش عدم تعهد اصرار داشت که در جنگ جهانی بین بلوکهای شرق و غرب جانب هیچ یک از این بلوکهای متخاصم را نگیرد.
در حالی که غافل از این بود که جنگ جهانی سوم بلافاصله بعد از پایان جنگ جهانی دوم آغاز شده بود بیآنکه قدرتهای بزرگ در این جنگ مستقیماً رو در روی هم قرار داشته باشند و کسی به نامگذاری این جنگ پرداخته باشد. در دوران ۴۵ ساله جنگ سرد تقریباً همه روزه در یکی از کشورهای در حال توسعه جنگ وجود داشت. این جنگها عمدتاً مرزی و بین دو کشور همسایه و در مواردی شامل جنگهای استقلالطلبانه با قدرتهای نظامی اشغالگر یا جنگهای داخلی بین جناحهای سیاسی وابسته به شرق یا غرب بود.
با وجود اینکه در دوران جنگ سرد عملاً بین قدرتهای بزرگ شرق و غرب جنگی رخ نداد و جنبش عدم تعهد سهمی از این موفقیت را برای خود قائل است اما حکومتهای کشورهای جهان سومی و عمدتاً غیرمتعهد که وابستگی سیاسی به شرق یا غرب را برگزیده بودند عملاً درگیر جنگهای متعدد با یکدیگر شدند. اشتباه در این بود که کشورهای غیر متعهد از وابستگی نظامی اجتناب کرده بودند اما وابستگی سیاسی و اقتصادی را فراموش کرده بودند.
در پایان جنگ سرد تقریباً همه کشورهای غیر متعهد به نوعی به وابستگی سیاسی یا اقتصادی به شرق یا غرب تن داده بودند. یا شاید این قدرتهای بزرگ بودند که ترجیح داده بودند از طریق وابستگیهای سیاسی و اقتصادی ویژه وابستگی نظامی مقاصد خود را تامین کنند.
فروریختن بلوک شرق و جنبش غیر متعدها
شرایط تغییر پیدا کرد و فروپاشی اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ عملاً مقابله تعریف شده جنبش عدم تعهد که قرار بود بین شرق و غرب رخ دهد از بین رفت. با انحلال پیمان ورشو و از بین رفتن رقابتهای نظامی تشنج آفرین بین شرق و غرب، عملاً این جنبش عدم تعهد بود که چرایی وجود دلیل ایجاد و هویت خود را از دست داد چرا که این جنبش برای اجتناب از تبدیل شدن جنگ سرد به گرم به وجود آمده بود.
از سوی دیگر با فروپاشی جهان دوم در برابر جهان اول دیگر جهان سوم معنایی نداشت. کشورهای غیر متعهد که خود را جهان سومی یعنی غیر وابسته به جهان اول و دوم میدانستند و به آن افتخار میکردند، دیگر نمیتوانستند خود را جهان سومی بخوانند.
با فروپاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد در سال ۱۹۹۱ و تغییر فضای بین المللی جنبش عدم دعوت همچنان به نشستها و فعالیتهای خود ادامه داد. از همان روز مشخص بود که این جنبش دچار نوعی سردرگمی و بحران هویت است.
ضعف حضور و مشارکت کشورهای عضو در این جنبش، حضور اعضای جدید و صدور بیانیههای کمرنگ و گاه متفاوت با گذاشته نشانههایی از این سردرگمی بود. نگرانی نسبت به آینده جنبش عدم تعهد در سخنان برخی از رهبران پرنفوذ جنبش نمایان بود اما جنبش بی آنکه نقش تازهای برای خود تعریف کند در همان قالب سنتی برای خود ادامه داد.
در سند نهایی اجلاس سیزدهم در کوالالامپور آوردند که جنبش عدم تعهد در دوران سلطه نظام دوقطبی بر جهان با شعار عدم وابستگی شکل گرفت و با آنکه تحولات شگرف جهان در دهههای آخر قرن بیستم میلادی قطببندی سابق را در هم شکسته و جهان را به سوی تکثر و قطببندیهای جدید اقتصادی، سیاسی و فرهنگی پیش میبرد، هنوز فلسفه وجودی خود را از دست نداده است هرچند نیاز به تجدید و نوسازی در مبانی خود دارد.
ادامه مسیر جنبش غیرمتعدها
جنبش عدم تعهد پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد راه خود را ادامه داد بی آنکه تعریف مشخص و تازهای از عدم تعهد داشته باشد یعنی دلیل وجودی جنبش عدم تعهد که همان رقابت دو ابر قدرت بزرگ آن روزگار بود از بین رفت. با بروز جنگ داخلی در یوگسلاوی و فروپاشی کشور که میراث دار مارشال تیتو یکی از بنیانگذاران جنبش عدم تعهد بود جنبش عدم تعهدکشی در دوران بعد از جنگ سر هویت تازه برای خود ایجاد کند. این در حالی بود که کشورهای تجزیه شده از یوگوسلاوی هیچ علاقهای به پیوستن به جنبش عدم تعهد نشان ندادند. و در سال ۲۰۰۴ مالت و قبرس عضویت خود را در جنبش عدم تعهد کنار گذاشته به عضویت در اتحادیه اروپا اقدام کردند.
به بیان دیگر جنبش عدم تعهد چشم بر واقعیت جهان بسته است. هویت تازه خود را تعریف نکرده است و همچون باشگاهی از کشورهای غیر متعهد سابق، جهان سوم سابق و در حال توسعه دیروز میکوشد هر سه سال یک بار اجلاس سران و ارسال یک بار اجلاس وزیران و نشستهای دیگر برپا کند. جنبش عدم تعهد غافل مانده است که امروز اولویتهای کشورهای عضو نیز تغییر کرده است. برخی از کشورهای عضو دیگر کشورهای عقب مانده دیروزی نیستند و آهنگ سریع رشد را تجربه میکنند. با این وجود کشورهای غیر متحد به بسیاری هنوز در فقر به سر میبرند.
مشکلات اقتصادی شاید مهمترین نگرانی مردم جهان باشد. تشکیل نظام مالی نوین و اقتصادی بینالمللی میتواند گوشهای از مشکلات غیر متعهدان را برطرف کند اما آیا جنبش عدم تعاون توان فکری و عملی ایجاد چنین نظام تازهای را دارد؟
امروز برخی از کشورهای غیرتعهد خود حتی رابطه سیاسی با یکدیگر ندارند تا چه رسد به رابطه اقتصادی و فرهنگی. برخی از رهبران کشورهای غیر متحعهد به دلیل اختلاف سیاسی با مصر امکان حضور در قاهره را پیدا نکردند. حال چگونه میتوان از همبستگی، اتحاد، همکاری و امثال آن در بین کشورهای غیر متعهد نام برد.
امروز سخن از استقلال مطلق زدن آنگونه که در نیمه دوم قرن بیستم رواج داشت منطقی به نظر نمیرسد. همانگونه که دبیرکل سازمان ملل متحد در حاشیه اجلاس قاهره مشکلات خود را حل کند تا چه رسد به مشکلات منطقهای و جهانی. لذا جهان به مفهوم استقلال متقابل بین کشورها یا به عبارت دیگر به وابستگی متقابل رسیده است چیزی که جنبش عدم تعهد از آن هم غافل مانده است.
جنبش عدم تعهد در آغاز برای ایجاد موازنه در روابط بینالملل به وجود آمد اما امروز نه تنها شاهد موازنه در رابطه بینالملل نیست که به قول سردبیر روزنامه مصری الاهرام شاهد سنگینتر شدن کفه رابط بین الملل به نفع آمریکا و غرب است و خود در ایجاد این عدم توازن ایفای نقش میکند و آن را یک واقعیت فرض کرده است.
جنبش عدم تعهد باشگاهی از کشورهای عمدتاً فقیر گرفتار در بحرانهای داخلی و منطقه با پیوندهای درونی ضعیف و شکننده، بدون ضمانت اجرایی، نظارت و پیگیری برای مسابقات خود که برای تحقق آرمانهای اولیه خود که در سال ۱۹۵۵ در باندونگ و بعد از آن در ۱۹۶۱ در بلگراد تعیین شد نیز راه طولانی در پیش دارد تا چه رسد برای تبیین نقش تازه خود در جهان امروز.
جنبش غیر متعهدها در زمان حال
هم اکنون ۱۱۸ کشور جهان که تقریباً بیش از دو سوم اعضای سازمان ملل را تشکیل میشود عضو جنبش عدمتعهد میباشند. از مجموع اعضای جنبش عدم اتحاد ۵۳ کشور از آفریقا، ۳۸ کشور آسیا، ۲۶ کشور از آمریکای لاتین و یک کشور از اروپا یعنی بلاروس عصو رسمی جنبش هستند. در عین حال باید اعتراف کرد که جنبش عدم تعهد در دوران جنگ سرد در دور نگه داشته به بسیاری از کشورهای عضو از رقابت قدرتهای بزرگ موفقیت شایانی داشته است.
به طوری که میتوان گفت عدم همکاری دولتهای غیر متعهد در چهارچوب اتحادیههای نظامی با ابر قدرتها باعث کاهش قابل توجه تشنجات بینالمللی شده است و در بسیاری موارد جنبش توانسته است تنش زدایی را جایگزین جنگ سرد کند. گروه غیر متحدها در سازمان ملل متحد به ویژه در مجمع عمومی نیز به عنوان اهرم فشاری در این نهاد بینالمللی به شمار میرود.
جنبش عدم تعهل در طول جنگ سرد به ویژه در زمان رهبران پرجاذبهای چون نهرو، ناصر، تیتو و سوکارنو در برابر بلوکگرایی دو ابرقدرت مقاومت کرد و از طریق تحریم پیوستن به اتحادیهها و پیمانهای نظامی در کاهش تنشها و چالشهای منطقهای و بینالمللی نقش موثر و عمدهای داشت. علاوه بر این سیاست استعمار زدایی جنبش باعث شد که بسیاری از ملتهای دربند استعمار آسیایی و آفریقایی به استقلال برسند و در سال ۱۹۷۰ مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه پایان استعمار را به تصویب رساند.
به رغم موفقیتهای مزبور این استراتژی نتوانسته است بر اساس اهداف و اصولی که خود جنبش به صورت جهتگیری سیاست خارجی از آن یاد میکند، عمل کند. شاید ترکیب ناهمگون اعضای جنبش، نبودن ضمانت اجرای قطعنامههای صادره نفوذ قدرتهای بزرگ از طریق تقویت جناحهای در داخل جنبش از علل ناکامی جنبش به حساب آید. از آغاز شکلگیری جنبش عدم تعهد ابر قدرتهای شرق و غرب تلاش کردند که بر تصمیمهای جنبش تاثیر بگذارند و از همسویی یکپارچگی آن بکاهند.
اتحاد جماهیر شوروی تلاش میکرد که با استفاده از شعارهای ضد سرمایهداری و همسو نشان دادن خود با کشورهای جهان سوم در جنبش عدم تعهد نفوذ و مواضع آن را به سود خود تغییر بدهد و از طرفداران ایدئولوژیک خود در میان اعضای جنبش بخواهد که تصمیمات جنبش را به سمت و سوی مورد نظر بلوک شرق هدایت کنند. چنانکه دولت کوبا علی رغم اصول بنیادین جنبش عدم تعهد آشکارا اعلام کرد که به بلوک شرق تعلق دارد.
در میان اعضای جنبش دولتهایی با ساختارهای گوناگون سیاسی ، اقتصادی و ایدئولوژیک متفاوت گرد هم آمده بودند. این مسئله گرفتاریهای فراوانی را فرا راه تصمیمات مشترک و جمعی اعضای جنبش فراهم کرده بود. چنانکه در دهه ۱۹۷۰ در مسئله اشغال نظامی افغانستان یکی از اعضای قدیمی جنبش به شمار میرفت جنبش نتوانست به یک جمعبندی قابل قبول برسد و کشورهای سوسیالیستی جنبش موضوعی متفاوتی و دیگر اعضای جنبش گرفتند. علی رغم شعار همگرایی و اولویت مصالح و منافع همگانی اعضای جنبش کشورهای عضو بیشتر به دنبال منافع ملی خود روان بودند.
این خط مشی از کارایی و کارآمدی جنبش کاسته است. تصمیمات جنبش بر پایه اجماع و اتفاق آرای اعضا گرفته میشود. این روش تصمیم گیری باعث میشود که با کمترین و کوچکترین اختلاف نظر میان اعضای جنبش هیچگونه تصمیمگیری مهم و موثری گرفته نشود و اعضای جنبش به نشستهای تشریفاتی بدون دستاوردی معین قناعت ورزند.
1. "چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟»؛ سفری در تاریخ و اندیشه برای یافتن ریشههای عقبماندگی
2. آنسوی دیوارهای اردوگاه الدهیشه (اردوگاه پناهندگان فلسطینی): از تصویرسازی محلی تا فراملیتی
منابع
عبدالرشیدی، علی اکبر (۱۴۰۰) جنبش عدم تعهد، چاپ سوم، تهران: انتشارات سروش
معاونت پژوهشهای سياسی ـ حقوقی(1395)، تاريخچه و عملكرد جنبش عدم تعهد، دفتر مطالعات سياسی
دیدگاه خود را بنویسید