دورکیم به تحلیل واقعیات اجتماعی پرداخت که با مشکلات روششناختی استفاده از تحقیقات تجربی در مطالعهی علمی جامعه مواجه است. به عقیدهی دورکیم، فقط حقایق اجتماعی واقعی هستند و باید از بیرون شناخته شوند. واقعیات اجتماعی تنها با قوانین جامعهشناختی درک میشوند و هیچ توضیح روانشناختی برای این حقایق وجود ندارد. درواقع جامعهشناسی را نمیتوان با اصل سودمندی یا انگیزهی فردی توضیح داد بلکه توضیح آن فقط میتواند اجتماعی باشد. دورکیم جامعهشناسی را علم واقعیات اجتماعی تعریف میکند.
به نظر او جامعهشناسی صرفاً یک رشتهی نظری نیست، بلکه ارتباط نزدیکی با واقعیتهای عملی زندگی دارد. ماهیت حقیقی واقعیات اجتماعی در ویژگی جمعی یا انجمنی ذاتی جامعه نهفته است.
بیشتر بدانید:
پنج قائدهی اصلی جامعهشناسی دورکیم
1. قواعد مشاهدهی واقعیات اجتماعی:
(الف) باید با واقعیات اجتماعی به مثابهی شیء برخورد کرد.
(ب) ماهیت طبیعی یک واقعیت اجتماعی هرگز نباید از قبل در معرض پیش داوری قرار گیرد.
(ج) همه پیش داوریها باید ریشه کن شود.
(د) مشاهدهی واقعیت اجتماعی باید فراتر از تجلیات فردی آن باشد.
(ه) در مشاهدهی واقعیات اجتماعی باید ویژگیهای متمایز بیرونی که میتواند بهطور عینی توسط دیگران درک شود مبنا قرار گیرد.
(و) مشاهده و مطالعهی واقعیات اجتماعی باید تا آنجا که ممکن است قطعی باشد.
2. قواعد تمایز بین واقعیات اجتماعی «هنجار» و «نابهنجار».
3. قواعد تعیین انواع یا گونههای اجتماعی
4. قواعد تبیین واقعیات اجتماعی.
5. قواعد اثبات جامعهشناختی.
دورکیم واقیات اجتماعی را بهعنوان اشیاء بیرونی و اجباری کنشگر تعریف کرد. این واقعیات برخاسته از جمع هستند و از فرد نشأت نمیگیرند. واقعیات اجتماعی شیء هستند و باید به صورت تجربی مورد مطالعه قرار گیرند نه فلسفی. در نهایت دورکیم واقعیات اجتماعی را چنین تعریف میکند: «شیوههای عمل، فکر و احساس که موجودیت آن بیرون از ذهن فرد بوده و اجبار و الزام از ویژگیهای ذاتی آن است».
دورکیم واقعیات اجتماعی را به ترتیب مراحل زیر مورد بحث قرار داده است:
(الف) اصول حقوقی.
(ب) آمار اجتماعی
ج) مقررات مذهبی.
اصول حقوقی در کتاب تقسیم کار اجتماعی بررسی شده است. (1893)
آمارهای اجتماعی در کتاب خودکشی او بررسی شده است. (1897)
مقررات مذهبی در کتاب صور بنیانی حیات دینی بررسی شده است. (1912)
دورکیم از سطح واقعیات اجتماعی مادی شروع کرد زیرا عناصر آن اغلب در این نظریه پردازی اولویت علّی دارند و بر حقایق اجتماعی غیر مادی تأثیر میگذارند.
سطوح عمدهی واقعیت اجتماعی در آثار دورکیم را میتوان به شرح زیر نشان داد:
الف. واقیات اجتماعی مادی:
1. جامعه
2. اجزای ساختاری جامعه (کلیسا و دولت)
3. اجزای مورفولوژیکی جامعه (توزیع جمعیت، شبکههای ارتباطی، مقررات مسکن و غیره)
ب. واقعیات اجتماعی غیرمادی:
1. اخلاق
2. وجدان جمعی
3. بازنمایی جمعی
4. جریانهای اجتماعی.
بخش عمدهای از آثار دورکیم و قلب جامعهشناسی او در مطالعهی حقایق اجتماعی غیرمادی نهفته است. دورکیم پس از تعریف جامعهشناسی بهعنوان علم مطالعهی واقعیات اجتماعی، مستقیماً به ارائهی مجموعهای از قواعد روی آورد تا به موجب آن وظیفهی علمی خود را انجام دهد.
قانون شمارهی 1- قوانین مشاهدهی واقعیات اجتماعی
یکی از قواعد دورکیم در مطالعهی واقعیات اجتماعی، نگاه پوزیتیویستی به واقعیات اجتماعی و تلقی آنها به مثابهی شیء بود. دورکیم با انجام این کار همانطور که فیزیکدان به طور عینی روابط بین اشیاء فیزیکی را بهعنوان حقایق یا دادههای قابل اندازهگیری ثبت و ظبط میکند بر روابط خارجی، عینی، قابل اثبات و قابل اندازهگیری میان واقعیات اجتماعی متمرکز شد. اگرچه واقعیات اجتماعی ممکن است مانند یک تکه فلز در آزمایش یک فیزیکدان ملموس نباشند، اما ویژگیهای خاصی مانند کیفیت دارند. اگرچه واقعیات اجتماعی را میتوان بهعنوان شیء در نظر گرفت، اما تفاوت آنها با اشیاء فیزیکی به راحتی قابل مشاهده نیست. بنابراین جامعهشناسان در ادامهی مطالعات خود باید از ابزارهای غیرمستقیم برای مشاهدهی واقعیات اجتماعی استفاده کنند. این ابزار شامل استفاده از شاخصهای اجتماعی است.
همانطور که یک تغییر قابل مشاهده در رنگ یا بافت یک ترکیب ممکن است نشان دهندهی یک واکنش یا رابطهی شیمیایی اساسی برای یک شیمیدان باشد، جامعهشناسان نیز میتوانند تغییرات در شاخصهای اجتماعی را مشاهده کنند تا روابط بین واقعیات اجتماعی را بررسی کنند. بنابراین، شاخصهای اجتماعی ابزاری بودند که رویکرد پوزیتیویستی دورکیم، این بیانیهی نظری انتزاعی را با تعاریف عملیاتی قابل استفاده در تحلیل تجربی مرتبط کرد. سه نوع شاخص اجتماعی کار دورکیم عبارتاند از: مقایسهی آماری (در کتاب خودکشی (1897) بر این شاخص تأکید شده است)، مقایسهی تاریخی (کتاب تقسیم کار در اجتماعی (1893) بر شاخصهای تاریخی متکی است) و مقایسهی قوم نگاری (صور بنیانی حیات دینی (1912) متمرکز بر شاخصهای قوم نگاری است).
(الف) با واقعیت اجتماعی باید به مثابهی شی برخورد کرد:
«شیء» دقیقاً چیست؟ اشیاء شامل همهی چیزهای معرفتی است که با فعالیت صرفاً ذهنی نمیتوان آنها را درک کرد. برای درک شیء باید به دادههایی خارج از ذهن که مستلزم مشاهده و آزمایش هستند بپردازیم.
(ب) ماهیت مستقل یک واقعیت اجتماعی هرگز نباید به صورت پیش فرض باشد.
ج) همه پیش پندارها باید ریشه کن شود:
جامعهشناس در مشاهدهی واقعیتهای اجتماعی باید از تمام پیش پندارها پرهیز کند. دورکیم استدلال کرد وقتی به وظیفهی مشاهدهی علمی میرسیم، باید همیشه از آنها انتقاد کنیم.
(د) مشاهدهی واقعیت اجتماعی باید فراتر از تجلیات فردی آن باشد. تجلیات فردی واقعیات اجتماعی خود باید به وضوح مشاهده شود.
(ه) مشاهدهی باید همیشه به دنبال آن ویژگیهای متمایز بیرونی باشد که در مورد آنها تردیدی وجود ندارد و میتواند به طور عینی توسط دیگران درک شود.
(و) مشاهده و مطالعهی حقایق اجتماعی باید تا آنجا که ممکن است قطعی باشد.
بیشتر بدانید:
قانون شمارهی 2- قواعدی برای تمایز بین وقایع اجتماعی «بهنجار» و «نابهنجار»
دورکیم حقایق اجتماعی را به حقایق بهنجار و نابهنجار طبقهبندی کرد. حقایق اجتماعی بهنجار گستردهترین و مفیدترین حقایق اجتماعی هستند که به حفظ جامعه و زندگی اجتماعی کمک میکنند. حقایق اجتماعی نابهنجار ممکن است با انواع مختلف مشکلات و بیماریهای اجتماعی مرتبط باشند.
واقعیت اجتماعی بهنجار استانداردهای داده شده را تأیید میکند. بهنجار یا نرمال بودن یک واقعیت اجتماعی از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت است.در برخی موارد ممکن است واقعیت اجتماعی طبیعی ولی نابهنجار باشد. دورکیم میگوید جرم و جنایت در هر جامعهای وجود دارد و نمونهی خوبی از واقعیت اجتماعی نابهنجار است. اما او استدلال میکند اگرچه ممکن است جرم را به دلیل ارزشهایی که از دیدگاه علمی به آنها باور داریم نادیده میگیرد، غیراخلاقی بدانیم اما در در حقیقت امری بهنجار یا نرمال است. باید به این نکته بپردازیم که اگر جرم یا زیر پا گذاشتن هنجارها وجود نداشت، تغییری در رفتار انسان ایجاد نمیشد و هیچ فرصتی که جامعه بتواند از طریق آن هنجارهای موجود را مجدداً اصلاح یا تغییر دهد، وجود نداشت.
قانون شمارهی 3- قوانین تعیین انواع یا گونههای اجتماعی
دورکیم «مورفولوژی اجتماعی» را بخشی از جامعهشناسی نامید که به تشکیل و طبقهبندی انواع اجتماعی مربوط میشود. دورکیم از انواع بهعنوان گونههای اجتماعی صحبت کرد و آنها را برحسب درجات ترکیبشان تعریف کرد. طبقهبندی بر این اصل استوار است که جوامع از نظر درجهی پیچیدگی متفاوت هستند. دورکیم سادهترین مجموعه، «جامعه یک بخشی» را «انجمن ترکان» مینامد.
دورکیم علاوه بر آن، ساخت یک «تیپولوژی مشخص» - متشکل از دو مدل قطبی شدید، برای تفسیر مهمترین الگوی تغییر را ضروری دانست. بنابراین رسالهی او در مورد تقسیم کار اجتماعی یک نظریه در مقیاس بزرگ از تغییرات اجتماعی است. دورکیم برای آن یک گونهشناسی واضح و دوگانه از نوع همبستگی مکانیکی در سادهترین جوامع و نوع همبستگی ارگانیکی با تمایز پیچیده ساخت.
قانون شمارهی 4- قواعد تبیین واقعیت اجتماعی
دو رویکرد مهم در تبیین واقعیت اجتماعی: رویکردهای علّی و کارکردی هستند. رویکرد علی به تبیین «چرایی» پدیدههای اجتماعی میپردازد. از طرفی رویکرد کارکردی مستلزم ایجاد رابطهی همبستگی بین واقعیت مورد بررسی و نیازهای عمومی ارگانیسم اجتماعی است. دورکیم در یافتن رابطهی علّی بین حقایق اجتماعی، اساس روش کارکردی را بنا نهاد. وی تاکید کرد که حقایق اجتماعی باید از نظر سودمندی در برآورده کردن خواستههای انسان مورد بررسی قرار گیرد. وظیفهی جامعهشناسی شناخت علت و همچنین کارکرد واقعیات اجتماعی است. بنابراین جامعهشناسی باید در مورد کارکردهای نهادهای اجتماعی و سایر پدیدههای اجتماعی که به حفظ کل اجتماعی کمک میکنند، تحقیق کند.
بیشتر بدانید:
عللی که یک واقعیت اجتماعی معین را به وجود میآورند باید جدا از هر کارکرد اجتماعی که ممکن است انجام دهد شناسایی شود. این به این دلیل است که آگاهی از عللی که یک پدیده را به وجود میآورند، تحت شرایط خاصی میتواند به ما اجازه دهد تا بینشی در مورد عملکردهای احتمالی آن به دست آوریم. علت و کارکرد اگرچه دارای خصوصیت جداگانهای هستند، اما این مانع از ایجاد رابطهی متقابل بین این دو نمیشود. بهعنوان مثال، جرم، احساسات جمعی را در یک جامعه آزار میدهد، در حالی که کارکرد مجازات، حفظ این احساسات در همان درجه از شدت است. اگر مجازاتی علیه جرایم وجود نداشت، احساسات لازم برای اتحاد اجتماعی صورت نمیگرفت.
در تبیین علّی: علت تعیین کنندهی یک واقعیت اجتماعی را باید در میان واقعیتهای اجتماعی پیش از آن جست و جو کرد و نه در میان حالات آگاهی فردی. به عقیدهی دورکیم، هرگونه تلاشی برای تبیین مستقیم حقایق اجتماعی بر اساس ویژگیهای فردی یا روانشناسی، نادرست است. در تبیین کارکردی، کارکرد یک واقعیت اجتماعی را باید همیشه در رابطهی آن با هدف اجتماعی جستجو کرد.
قانون شمارهی 5- قوانین اثبات جامعهشناختی
برای آزمودن تبیینهای جامعهشناختی، تنها جایگزین از نظر دورکیم، آزمایش غیرمستقیم است: روش تطبیقی. حقایق اجتماعی، همانطور که دورکیم توصیف و تعریف کرده است، نمیتوانند به طور مصنوعی دستکاری شوند، یا حتی تولید شوند، تا با شرایط آزمایشی کنترل شده مطابقت داشته باشند. تنها امکان گردآوری آنها به روشی که خود به خود تولید شده و مقایسه آنها به روشی دقیق کنترل شده، در چارچوب رویهای که به دقت ساخته شده است، وجود دارد.
واقعیتهای اجتماعی سه ویژگی را نشان میدهند:
1. بیرونی بودن
2. اعمال محدودیت
3. عمومیت
در نتیجه حقایق اجتماعی برای فرد «بیرونی» هستند و از این رو جامعه واقعیتی فراتر و جدا از فرد است. آنها از آنجایی که واقعی و بیرونی هستند، وابسته به ارادههای فردی نیستند، بلکه برعکس تحت تأثیر جامعه قرار می گیرند و بر رفتار او مسلط میشوند. حقایق اجتماعی عمومیت دارند زیرا جمعی هستند. افکار و اعمال مشترک برای همهی اعضای یک جامعه اجتماعی عمومی است از آن رو که اجتماعی است. آنها از جامعهای به جامعه دیگر بسته به نحوهی گروه بندی اجزای تشکیل دهندهی یک جامعه و اشکال مختلف ساختارها متفاوت هستند.
بیشتر بدانید:
منتقدان روششناسی دورکیم:
1. به گفتهی لوئیس کوزر، نظریهی دورکیم در مورد حقایق اجتماعی اهمیت فرد را کاملاً نادیده می گیرد و برای جامعه اهمیت زیادی قائل است.
2. به گفتهی H.E Barnes، دورکیم در هیچ کجا روشن نکرده است که منظور او از اصطلاح «اشیاء» در زمینهی واقعیات اجتماعی چیست زیرا این اصطلاح برای بسیاری از افراد میتواند معانی زیادی داشته باشد.
3. استدلال دورکیم دربارهی پدیدههای اجتماعی مغالطهآمیز در نظر گرفته شده است. اگر معیارهای بیرونی و محدودیت بهعنوان ویژگیهای اساسی پدیدههای اجتماعی پذیرفته شود، همکاری آزاد، روابط قراردادی آزاد، کمک متقابل رایگان، همبستگی رایگان، یادگیری آزاد و هزاران واقعیت مشابه از قلمرو جامعه حذف میشود.
دیدگاه خود را بنویسید