امیرحسین تقیزاده
(کارشناسی علوم سیاسی)
پوزیتیویسم: علمگرایی یا سادهسازی واقعیت؟
مفهوم نامبرده از کلمه positive گرفته شده است و آگوست کنت، متفکر و جامعهشناس فرانسوی قرن نوزدهم، این اصطلاح را بهکار برد. معنای آن دقیق، یقینی، مفید و نسبی است. زمانی که گفته میشود تنها روش علمی روش پوزیتیویسم است، یعنی علم چیزی دقیق، یقینی، مفید و نسبی است. در این یادداشت، به اصول، کاربرد و نقدهای پیرامون مفهوم پوزیتیویسم میپردازیم:
الف) اصول پوزیتیویسم
- استفاده از ابزار مشاهده به عنوان مهمترین راه برای یافتن اطلاعات جهت تحقیقات علمی.
- یافتههای علمی بر پایه آزمایش استوار بوده و باید قابل آزمایش باشند.
- منطق پوزیتیویسم منطق صوری است و به دنبال پیدا کردن رابطه علت و معلول است.
- وحدت موضوعی در نظر دارد، یعنی عینیتها و ابژهها الگوی یکسانی دارند و تحت مکانیسم معینی هستند که با مطالعه و مشاهده قابل فهم است.
- کمیتگرا، آماری، عینیگرا و به دنبال شاخص و معیار است.
- سوژه و ابژه از یکدیگر جدا هستند؛ در واقع انسان به عنوان فاعل شناسا میتواند حقیقت بیرون از خود را با استفاده از مشاهده درک کرده و مطالعه و تحقیق کند.
- پوزیتیویسم شیءانگاری پدیدهها است؛ یعنی انسان تحت مفهوم ماتریالیسم قرار دارد و شخصیت، تنوع و تکثر ندارد. به بیان دیگر، مانند سقوط سنگ روی زمین که علت مشخصی دارد (مثل نیروی جاذبه زمین)، سیاست خارجی آمریکا نیز اصول مشخصی دارد که با فهم این اصول میتوان علت رخدادهای پیرامون آن را دریافت و به آیندهپژوهی پرداخت.
- انسان عقل دارد و با بهرهگیری از عقلانیت ابزاری و در نظر گرفتن بیطرفی، پرهیز از دخالت ارزشهای انسانی و تمرکز صرف بر عینیتها، از علم به عنوان ابزاری برای شناخت جهان استفاده میکند.
ب) کاربرد پوزیتیویسم
- آیندهپژوهی و الگویابی؛ در پوزیتیویسم به جامعه مانند یک ارگانیسم زنده نگاه میشود. در این دیدگاه، مجموعه قوانینی که بر جامعه حاکماند پویایی آن را شکل میدهند و ساختار اجتماعی مشخصی ایجاد میشود که با الگوی معینی جامعه را به سمت هدفی سوق میدهد. مشاهده این فرآیند امکان مطالعه و ارائه راهحل را فراهم میکند.
- آگوست کنت میگوید چهار روش در پوزیتیویسم وجود دارد: روش مشاهده، روش آزمایش، روش مقایسه و روش تاریخی.
- در روش اول، با کمک نظریه، به مشاهده نظاممند پدیدهها میپردازیم تا رابطه معناداری میان علت و معلول پیدا کنیم.
- روش دوم (آزمایش) در علوم انسانی دشوار است، بنابراین به سراغ روش تاریخی میرویم تا با مطالعه تاریخ، اطلاعات لازم برای درک ساختار اجتماعی بهدست آید.
- روش سوم، یعنی روش مقایسه، به مقایسه پدیدهها مانند نظامهای سیاسی در یک بازه زمانی یا طول زمان میپردازد تا به اطلاعات جدید، شباهتها و تفاوتها دست یابیم و رابطه علت و معلول را کشف کنیم. برای مثال، ژان بدن، منتسکیو و ماکیاولی که قبل از آگوست کنت زندگی میکردند، از این راهکار استفاده کردهاند.
هرچند منتسکیو بیشتر از دیگران به تاریخ وفادار ماند و به جای اینکه نظریه خود را بر تاریخ مستقر کند، تاریخ را در خدمت نظریه خود قرار داد.
ج) نقدی بر پوزیتیویسم
- نمیتوان همانطور که پوزیتیویستها ادعا میکنند، بیطرف بود؛ زیرا ما در بستری زبانی و فرهنگی از پیش تعیینشده زندگی میکنیم، مانند خانواده، جامعه و ساختارهایی که مفاهیم را از ابتدا به ما منتقل کرده و نگاه ما به جهان را شکل میدهند.
- به دلیل نکته فوق، نمیتوان گفت عین و ذهن (سوژه و ابژه) کاملاً از یکدیگر جدا هستند؛ چرا که این دو در انسان درهمتنیدهاند و نمیتوان ابژه را مطلقاً خارج از سوژه دانست.
- منطق صوری پوزیتیویسم بیشتر مناسب علوم طبیعی است تا علوم انسانی؛ زیرا انسان موجودی چندوجهی، پیچیده و متکثر است، بهخصوص در عصر حاضر که انسان پستمدرن به اجزای متکثر و متضاد تقسیم شده و فاقد یکپارچگی است و در چارچوبی محدود نمیگنجد.
- انسان حیوانی است که زبان دارد و این ویژگی باعث میشود کنشهای او معانی گستردهای پیدا کنند، زیرا انسان موجودی تفسیرگر است که به دنبال معانی اعمال و پدیدههاست و خود اعمالش نیز معانی متعددی دارند.
- پوزیتیویسم بیش از آنکه یگانه روش علمی جهان باشد، صرفاً یکی از تفاسیر متنوع روشهای علمی است و اگر روشهای دیگر را علمی نمیداند، ناشی از اپیستم یا نظام اشیاییای است که بر آن مبتنی است.
- از سوی دیگر، علم و دانش نیز به دلیل مسائل زبانی نمیتوانند بیطرف باشند؛ در واقع، وجود نظام اشیاء در هر حوزهای از جمله علم باعث میشود مفهوم علم بیطرف نباشد. اگر نظریه دانش-قدرت میشل فوکو را در نظر بگیریم، درمییابیم که هر دانشی حامل قدرت است و هر قدرت بر مبنای زبان و سلطه آن زبان استوار است. به عنوان مثال، در مطالعات کلاسیک توسعه، شاهد مرکزیت غرب و الگوگیری از مسیر توسعه غرب به عنوان تنها مسیر توسعه کشورهای پیرامونی هستیم.
ناتسومه سوسهکی، نویسنده بزرگ ژاپنی، در یکی از سخنرانیهای خود در اوایل قرن بیستم، هشدار میدهد که پیروی صرف از فرهنگ و تمدن غربی میتواند باعث از خودبیگانگی و ظهور رادیکالیسم و ناسیونالیسم افراطی شود. هر چند وی تقلید در علوم را مجاز میدانست، ولی لازم است نظریه دانش-قدرت فوکو اینجا یادآوری شود که علم نیز بیطرف نیست، زیرا انسان و مفاهیم انسانی نه در خلأ بلکه در بستر فرهنگی و زبانی خاص خود شکل میگیرند.
بیشتر بخوانید:
منابع
- جیوگی. (بدون تاریخ). دوره هرمنوتیک، بیژن عبدالکریمی.
- جیوگی. (بدون تاریخ). دوره دانش-قدرت، میلاد دخانچی.
- مدرسه پژوهش علوم سیاسی. (بدون تاریخ). کاربرد پارادایم اثباتگرایی، شیدا مهنام.
- سوسهکی، ناتسومه. (۱۳۹۸). تجدّد ژاپن امروز (سید آیت حسینی، مترجم). تهران: انتشارات پرنده.
دیدگاه خود را بنویسید