مسعود غفاری

(دکتری جامعه‌شناسی بررسی مسائل اجتماعی ایران)

جامعه­‌شناسی مردم ­مدار در سال‌­های اخیر در سراسر جهان از جمله ایران مطرح شده است. در ارتباط با چیستی این نوع جامعه‌­شناسی و مسأله مرکزی آن بحث­‌های بسیاری درگرفته است. نوشته پیش­ رو نیز به ارائه تعریفی از همین جامعه‌­شناسی اختصاص دارد اما بیش از آن که بر چیستی آن متمرکز باشد قصد دارد چرایی طرح آن را برجسته نماید و در واقع از چرایی طرح آن در زمانه حاضر به چیستی‌­اش حرکت کند. پرسش اصلی ما به طور روشن عبارت است از این که چرا عده‌­ای از جامعه­‌شناسان در شرایط حاضر بحث جامعه­‌شناسی مردم­ مدار را مطرح کرده‌­اند؟ طرح این بحث با شرایط و زمینه‌­هایی که بنیان­‌گذاران جامعه‌­شناسی در آن کار خود را پی­ گرفته بودند چه ارتباطی دارد؟

 برای پاسخ به این سؤالات در ادامه به چند نکته غالباً مغفول در اندیشه یکی از سردمداران جامعه­‌شناسی مردم­ مدار یعنی مایکل بوراووی پرداخته شده است. اندیشه بوراووی حاوی نکاتی است که درک آن مستلزم فهم دقیق نقطه آغازین بحث او است. به عبارت دیگر این که مسأله کانونی وی چیست و بحث خود را از کجا آغاز می­‌کند دارای اهمیت است. در عین حال کمتر در معرفی او به این نقطه آغاز و مسائل کانونی پرداخته شده است.

اولین نکته دارای اهمیت در اینجا این است که طرح جامعه­‌شناسی مردم­ مدار را نباید به مثابه نوعی تبعیت کورکورانه از مد روز یا نوعی تلاش در راستای کارهایی مانند مردمی کردن جامعه‌­شناسی تعبیر کرد. هدف ادبیات موسوم به جامعه­‌شناسی مردم­ مدار گشودن دریچه‌­ای است که از چارچوب آن بتوان به فرازونشیب و تمایل جامعه­‌شناسی به عملکردهای متفاوت در طول زمان و بعد مکان بهتر نگریست. بر خلاف این، در ایران عموماً ادبیات جامعه‌­شناسی مردم ­مدار صرفاً به مثابه­ نوعی مردمی‌ شدن جامعه­‌شناسی، مردم ­مداری جامعه­‌شناسان و عمومی شدن این دانش تعبیر شده است. 

به تبع این امر، برخی تأکیدات مهم این ادبیات، مبنی بر لزوم تأمل در نوع مواجه جامعه­‌شناسی قرن بیستم با وضعیت دهشتناک آن زمانه، و وظیفه جامعه­‌شناسان در برابر شرایط دشوار زمانه حاضر، مورد غفلت قرار گرفته است. در حالی که بوراووی مبتنی بر همین وضعیت چالش‌­برانگیز است که از جامعه­‌شناسان امروزی خواسته‌­ای روشن دارد: «این که با تأمل در دو پرسش «جامعه‌­شناسی برای چه کسی؟» و «جامعه­‌شناسی برای چه هدفی؟» به طور مشخص بگویند که در کجای میدان جامعه­‌شناسی قرار گرفته‌­اند» (بوراووی، 2005). دقیقا از همین منظر می­‌توان گفت بوراووی بیش از آن که جامعه­‌شناسان را به مردم­ مداری تشویق کند به این دعوت می­‌کند که "موضع خود را در صحنه جامعه‌شناسی مشخص کنند» و از همین نظر است که بوراووی بحث تقسیم کار جامعه‌­شناختی را مطرح می‌کند(بوراووی و همکاران، 1397، بوراووی، 2005).

یکی از متون مهمی که بوراووی در آن به طرح بحث خود پرداخته مقاله‌­ای است تحت عنوان «در باب جامعه‌­شناسی مردم ­مدار» که شامل یک مقدمه و یازده تز جداگانه اما مرتبط است. تلاش فکری بوراووی (1387) در این نوشته با تأمل در خود جامعه‌­شناسی آغاز می‌­شود. او بحث خود را در سخنرانی تأثیرگذاری که در سال 2005 ارائه داده با وحشت کمونیسم و فاشیسم در قرن بیستم و آرمان‌­های جامعه‌­شناسی و جامعه‌­شناسان در مواجه با این وحشت آغاز می­‌کند و با اشاره به جباریت بازار و بی‌­عدالتی‌­های بی­حدوحصر آن در جوامع امروزی ادامه می‌­دهد. بوراووی می‌نویسد: «جامعه­‌شناسی آرمانی جز این نداشت که به سان فرشته تاریخ، نظم را، در میان پاره پاره‌­های مدرنیته بیابد و امید به پیشرفت را بازیابد»(بوراووی و همکاران، 1395: 47-46). اما این دانش در مسیر تاریخی خود دستخوش طوفان پیشرفت شد... محافظه‌­کاری جایگزین عزم برای تغییر گردید... 

برهمین اساس است که بوراووی معتقد است «جامعه‌­شناسی در جهان امروز و به ویژه در آمریکا در بسیاری از زمینه‌های اجتماعی در مخمصه قرار گرفته است و آنچه بیش از همه ایجاد کننده گرفتاری­‌ها برای جامعه­‌شناسی بوده عبارت است از واحدهای درسی استاندارد شده، مواد درسی از پیش تعیین شده، رتبه­‌بندی­‌های بوروکراتیک، امتحان‌های فشرده، مرور آثار، پایان­نامه‌­های سفارشی، آثار پرارجاع، سوابق دهان پرکن، تلاش برای یافتن شغل، تشکیل پرونده برای تصدی سمت استادی دائم و پاییدن همکاران فعلی و آینده.


پس از توصیف وضعیت موجود، بوراووی این سؤال را مطرح می­‌کند که چه چیزی در ایجاد شرایط این‌­چنینی بیشترین نقش را ایفا کرده است؟

و در پاسخ به پرسش مذکور است که او در واکاوی فرازونشیب­‌ها و در راستای تبیین وضعیت خاصی که جامعه‌شناسی در آمریکا به آن دچار شده است، وضعیت تاریخی و اجتماعی موجود را مورد توجه و تأکید قرار می‌دهد. مهم‌­ترین زمینه­‌های ساختاری مورد تأکید بوراووی در اینجا عبارتند از بنیادگرایی بازار، خصوصی‌­سازی، بازاری‌سازی و تئوری­‌های وابسته به آن (از جمله تئوری­‌های فایده‌­باورانه کنش)(بوراووی و همکاران، 1397: 22-19). 

فرآیند مذکور برای بوراووی منادی از دست رفتن تمامی آن ­آرمان­‌هایی است که روزگاری جامعه‌­شناسی بر آن بنا شده بود... و مبتنی بر توصیف وضعیت پیش آمده و تشریح شرایط عینی است که وی در بخش مهمی از کار خود بر واکنش جامعه­‌شناسی به شرایط و زمینه‌­های مذکور تمرکز می‌­کند. به عبارت دیگر این سؤال را مطرح می­‌کند که جامعه‌شناسی در واکنش به شرایط ایجاد شده در چه موضعی قرار می‌­گیرد؟

ماهیت مواضع اتخاذشده از سوی جامعه­‌شناسی در واکنش به شرایط در اینجا دارای اهمیت است. از همین چشم‌انداز است که تأکید می‌­شود به جای تأمل در جامعه‌­شناسی در فضای برتری یا فروتری روش‌­های کمی و کیفی و یا روش­‌شناسی­‌های اثبات­گرایانه و تفسیری، بهتر است زمانی جامعه­‌شناسان به این پرسش پاسخ دهند که برای چه کسانی و به چه مقصودی جامعه‌­شناسی را پی گرفته‌­اند؟(بوراووی، 1387: 177). این که چرا بوراووی این پرسش را مهم و شایسته توجه می‌­داند به فرازونشیب و تحولاتی برمی‌­گردد که جامعه‌­شناسی و عملکرد آن پشت سر گذاشته است.

جامعه‌­شناسی در واکنش به این شرایط چه بسا در خدمت شرکت‌­ها برای فروش محصولات­شان قرار گیرد یا به کمک سازمان‌­های دولتی برای کشف شبکه‌­های تروریستی بیاید و یا در مقابل، روی به سوی مردمی برگرداند که آنان نیز از بازاری‌­سازی صدمه دیده‌­اند؛ در این بحث آنچه اهمیت دارد و باید با تأمل و دقت آن را مورد تأکید قرار داد عبارت است از پیامد متعین این واکنش‌­ها. این آن نقطه­‌ای است که بوراووی را به مناقشه تقسیم کار جامعه‌­شناختی رهنمون می­‌سازد و دقت در آن دارای اهمیت است. به عبارت روشن‌تر، پیامد متعین واکنش جامعه‌­شناسی به زمینه‌ای ساختاری و اجتماعی موجود، نوعی تقسیم کار دانشگاهی در میدان جامعه‌­شناسی است که بوراووی از آن به عنوان راه‌­های کاربست جامعه­‌شناسی یاد می‌­کند(بوراووی و همکاران، 1397: 22-19). در این معناست که در نظامی ارگانیک چهار نوع جامعه‌­شناسی را از هم متمایز می‌­کند که عبارتند از: جامعه‌­شناسی‌­های حرفه‌­ای و انتقادی و سیاست­گذار و مردم­ مدار(صدیقی، 1393: 33). به اعتقاد بوراووی مسیر حرفه‌­ای در دانشگاه را می‌­توان حرکت از یکی از این انواع به دیگری دانست. 

این تقسیم کار منظم دانشگاهی از دو پرسش بنیادی نشئت می‌­گیرد که مدام فروخورده­ شده‌­اند: این دو پرسش عبارتند از: دانش برای چه کسی (برای مخاطبان دانشگاهی یا برای مخاطبان برون دانشگاهی)؟ و دانش برای چه هدفی؟ (دانش ابزاری که دغدغه بازار و وسایل دستیابی به اهداف را دارد یا دانش بازاندیشانه که دغدغه‌­اش بحث درباره اهداف است). هر یک از این دانش‌­ها تعبیر خود را از حقیقت و صدق دارند، خط مشی‌­های خود را دنبال می‌کنند، مبانی خود را برای مشروعیت‌­یابی دارند و شیوه‌­های خود را برای پاسخ­گویی پی می‌­گیرند.

باید توجه داشت که این رویکردها اغلب مکمل یکدیگرند. بوراووی معتقد است در عمل هر کار جامعه‌­شناختی‌­ای ممکن است همه این تیپ‌­های ایده­‌آل را شامل شود یا در گذر زمان از گونه‌­ای به گونه دیگر منتقل شود. جامعه‌شناسی ممکن است هم زمان هم در خدمت یک کارفرما باشد و در عین حال بحثی را در میان عموم مردم برانگیزد. شکوفایی جامعه­‌شناسی در گرو دستیابی گونه­‌های چهارگانه جامعه‌­شناسی به خصلت‌­هایی مشترک و پی‌­ریزی وابستگی متقابل میان آن­هاست. نهادینه کردن تعامل بین گونه‌­های متفاوت جامعه­‌شناسی ما را به بسط و گسترش فرهنگی مشترک مبتنی بر معتبر دانستن هر چهارگونه جامعه‌­شناسی ملزم و متعهد می‌­کند. این تعهد باید مبتنی باشد بر فوریت مسائلی که به مطالعه آن­ها می‌­پردازیم. 

بوراووی (2021) در مقاله‌­ای که اخیراً از او منتشر شده است با مرور بحران‌­های جهانی[1] و چالش‌­های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و همچنین همه‌­گیری بیماری کرونا در سراسر جهان این سؤال را دوباره پیش روی جامعه‌­شناسی و جامعه­‌شناسان قرار می‌­دهد که جامعه‌­شناسی چه چیزی در مواجه با این بحران‌­ها برای گفتن دارد؟ به بیان او جامعه‌شناسی باید در این ارتباط به خود بیاید و [به طور جدی به این سؤال بپردازد] که چرا بحران‌­ها و نابرابری‌­هایی که دهه‌­ها در مورد آن مطالعه کرده است نه تنها کاهش نیافته که با وقوع همه‌­گیری کرونا گسترش یافته است. 

در نوشته اخیر به نکته مهم دیگری نیز اشاره شده است که در باب ضرورت بازگشت به بنیان‌­گذاران جامعه‌­شناسی است؛ بوراووی با مرور بر برخی تحلیل‌­ها از شرایط همه­‌گیری کرونا، این تحلیل‌­ها را در چارچوب کلی­تری نیز قابل بررسی می‌­داند؛ چارچوب کلی­تری که به کارهای کسانی چون وبر و دورکیم پیوند می‌­خورد. بوراووی تلاش می­‌کند تا ارتباط مشکلات امروزی با بنیان‌­گذاران جامعه‌­شناسی را توضیح دهد. به اعتقاد وی دلایل زیادی برای چنین ارتباطی وجود دارد اما واضح­‌ترین آن شباهت وضعیت ما به دوران ناامیدکننده قرن نوزدهم است یعنی زمانی که جامع‌شناسی داشت متولد می‌­شد(بوراووی، 2021: 545).

به علت این شباهت است که ما هنوز به جامعه‌­شناسی نیاز داریم. به شکوفایی هر یک از گونه­‌های جامعه‌­شناسی نیاز داریم تا به واسطه آن بر منزلت کل جامعه‌­شناسی بیفزاییم. داشتن تعامل بین گونه­‌های متفاوت جامعه‌­شناسی و تعهد به ایجاد فرهنگی مشترک ضرورتی است که در سایه آن می‌­توان به شرایط ناامیدکننده موجود پاسخ داد. چنین تعهدی مایه انگیزشی پرقدرت برای جامعه‌­شناسان خواهد بود هر چند تنگناهایی نیز خواهد داشت....(رودریگزگرویتو[2]، 2014). 


[1] global crises

[2] Rodriguez-Garavito

بیشتر بخوانید:

1. مقدمه‌ای بر آنومی و اهمیت انسجام اجتماعی

2. «چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟»؛ سفری در تاریخ و اندیشه برای یافتن ریشه‌های عقب‌ماندگی

3.فرار از جامعه‌ی کپک‌زده و تقویت انرژی اجتماعی


منابع

  1. بوراووی، مایکل و همکاران (1395) جامعه‌شناسی مردم‌مدار (جامعه‌شناسی در قرن بیست و یکم)، ترجمه بهرنگ صدیقی و دیگران، نشر نی، چاپ دوم
  2. صدیقی، بهرنگ (1393) قرابت/غرابت جامعه­‌شناسی مردم­ مدار و حوزه عمومی (برداشتی نظری برای طرح روايتی «دیگر» از جامعه‌­شناسی مردم ­مدار و كاربست آن در ايران، مجله جامعه­‌شناسی ایران، دوره پانزدهم، شماره 4، 53-30