اصطلاح عام «روشنگری» به توصیف آثار و گرایش‌های فکری می‌پردازد که در خلال قرن هجدهم میلادی، پیش از انقلاب فرانسه در اروپا و مناطق مهاجرنشین آمریکا پدید آمد. نویسندگان این دوره معتقد بودند از قرن‌ها جهل و نادانی بیرون آمده‌اند و به عصری جدید پا می‌گذارند که خرد، علم و احترام به انسانیت را نوید می‌دهد. عصر روشنگری دوره‌ی رشد فکری چشم‌گیر و تغییرات شگرف تفکرات فلسفی بود. در این دوره، ایده‌ها و باورهای قدیمی کنار گذاشته شدند و جایگزین یافتند.

بیشتر بدانید:

نظریه‌های کلاسیک جامعه‌شناسی

آن چه مرکز توجه متفکران این عصر بود، دستیابی انسان و جامعه‌ی انسانی به کمال در همین دنیا بود، نه در جهان پس از مرگ. از نظر آنان، آموزش عقلانی و فهم علمی از خود و جامعه، راه رسیدن به تمام پیشرفت‌های انسانی و اجتماعی محسوب می‌شود. سنت، دین یا قدرت حاکمان نباید تعقل را در تنگنا قرار دهد. سر منشأ جامعه‌شناسی مدرن را می‌توان در آثار فلاسفه و علمای «عصر درخشان روشنگری» دانست. این دوره با برهان کفرآمیز گالیله آغاز شد و با اصول ریاضیات نیوتن پایان یافت.

عصر روشنگری به سهولت با ویژگی «فردگرایی لیبرال» مشخص می‌شود. این جنبشی بود که بر برخورداری انسان از عقل نقاد تأکید داشت و با اقتدار سنتی در جامعه و توفق دین در امور مربوط به دانش در تضاد بود. خواست انسان باید بهبود زندگی خود در همین جهان باشد، نه اینکه به تحقق وعده‌ها در جهان پس از مرگ امید داشته باشد. سعادت دنیوی مقدم بر وعده‌ی «رستگاری» ادیان قرار گرفت. روشنگری صرفاً ارائه‌ی مجموعه‌ای از ایده‌ها نبود، بلکه تلویحاً از نوعی بینش و روش فکری سخن می‌گفت. روشنگری همچنین جنبشی ضد ناسیونالیست و معتقد به «جهان وطنی» بود.


واکنش محافظه‌کاران

تاریخ گواه آن است که هر زمان، جنبشی جدید و انقلابی به مبارزه با باورها و ارزش‌های اساسی جامعه برخاسته، در برابر آن، واکنشی محافظه‌کارانه، با همان شدت شکل گرفته و معمولاً آن را نفی کرده است. روشنفکرانی که از منافع حکومت مطلقه پادشاهی و اشرافیت دفاع می‌کردند، به نگارش آثاری ضد ایده‌های نوین آزادی، تعقل، آزادی‌های مزنی، تساهل دینی و حقوق انسانی پرداختند. آنان مدافع بازگشت به نظام سلسله مراتبی انعطاف ناپذیر، با گروه‌های منزلتی ثابت، دین رسمی و فقر و فلاکت برای توده‌ی مردم بودند. محافظه‌کاران نظام اجتماعی قرون وسطا را ایده‌آل می‌دانستند.


آنچه متفکران روشنگری بر آن تأکید داشتند، عبارت بود از فردگرایی لیبرال با تأکید بر عقل، آزادی‌های فردی، روابط مبتنی بر قرارداد، و احترام به علم به مثابه‌ی راه بررسی و تشریح تمام حوزه‌‌های تجربه، از جمله حوزه‌های اجتماعی، در مقابل، محافظه‌کاران با تکیه بر نظام اشتراکی، بر اهمیت حفظ نظم اجتماعی که به نفع خود جامعه بود، اصرار می‌ورزیدند. از نظر محافظه‌کاران، سنت‌ها و اقتدار کلیسا از تقدسی برخوردار بودند که باید حفظ می‌شد. هم متفکران عصر روشنگری و هم محافظه‌کاران به طور چشم‌گیری، در پی‌ریزی پایه‌های تفکر جامعه‌شناختی سهیم بودند.


وقوع انقلاب‌های سنت‌شکن...

رشد عقل و علم موجب تغییر در نظام اجتماعی شد. علم را به خودی خود نمی‌توان عامل تغییرات اجتماعی دانست، چرا که افراد نسبتاً اندکی در هر جامعه، دانشمندان حرفه‌ای بودند. در عوض، تغییرات اجتماعی ناشی از ایده‌های جدید اجتماعی بود که اذهان مردم را در عصر روشنگری تسخیر کرده بودند، ایده‌هایی چون برخورداری همگان، نه صرفاً سرآمدان جامعه، از حقوق انسانی، حکومت دموکراتیک در مقابل حکومت مطلقه‌ی سلطنتی، حکومت ساکنان مستعمرات برخود و بهره‌گیری از عقل و علم در همه امور انسانی.


انقلاب‌های سیاسی

عصر خرد این امکان را فراهم آورد که نظم سنتی زیر سؤال برده شود. به تدریج تفکر سکولار به مبارزه با ایمان زینی و سنت برخاست، دانش جایگزین سنت‌ها و مناسک مذهبی شد. مفهوم فرد و برخورداری همگان از حقوق طبیعی بر مطالعه‌ی قانون و قانون‌گذاری تأثیر گذاشت، و بحث‌های مربوط به عدالت اجتماعی را به تدریج جایگزین ایده‌ی برخورداری شاهان از «حق الهی» حکومت کرد. مجموعه‌ای از قوانین بین سالهای 1789 تا 1795 وضع شد، شمار دیگری از تغییرات اجتماعی اساسی را در پی داشت. کلیساها تابع دولت شدند و از مداخله در سیاست و اداره‌ی حکومت مدنی منع شدند. در سایه‌ی قانون، تمام طبقات اجتماعی حقوقی برابر به دست آوردند و مقرر شد ارث پدری به طور مساوی بین تمام پسران تقسیم شود.

بیشتر بدانید:

تفاوت اندیشه‌ی اجتماعی با علوم اجتماعی چیست؟

با اینکه انقلاب فرانسه بسیاری از ایده‌آل‌های فیلسوف‌ها را تحقق بخشیده بود، در مرحله‌ای که حکومت انقلابی به خشونت بیشتر گرایید، بسیاری از این ایده‌آل‌ها را موقتاً در انظار بسیاری از اروپاییان هم عصر این انقلاب از اعتبار انداخت. فرانسه مجبور شد برای حفظ نظام اجتماعی و سیاسی نوین خود با بریتانیا، روسیه و تقریباً تمام همسایگان‌اش بجنگد. هنگامی که فرانسه در پی پذیرش توافق تحمیلی صلح، وارد دوره‌ی ثبات شد، مجادلات شدیدی درباره‌ی تغییرات اجتماعی که رخ داده بود، بین روشنفکران فرانسوی درگرفت.

مجموعه‌ی عظیم انقلاب‌های سیاسی را که به تأثیر از انقلاب فرانسه شکل گرفت، باید یکی از عوامل بسیار مهم در پیدایش نظریه‌پردازی‌های جامعه‌شناختی دانست. این انقلاب‌ها علاوه بر تأثیرات مثبت اجتماعی، تاثیرأت منفی نیز با خود به همراه آوردند، من‌جمله معضل نظم اجتماعی که یکی از مهم‌ترین مقولاتی بود که مورد توجه نظریه‌پردازان کلاسیک اجتماعی، به‌ویژه کنت و دورکیم، قرار گرفت.


انقلاب صنعتی

در پی انقلاب صنعتی، استفاده از جانشین بهره‌گیری از قدرت بدنی حیوانات و انسان‌ها شد و این امر، افزایش چشم‌گیری در بهره‌وری، خود موجب افزایش تقاضا برای ماشین آلات بیشتر، مواد خام بیشتر، وسایل حمل و نقل بهتر، ارتباطات بهتر، کارگران آموزش دیده‌تر، و تقسیم تخصصی‌تر کار شد. بسیاری از مردم زمین‌های کشاورزی و شیوه‌ی روستایی زندگی را به امید دستیابی به کار در شهر‌های رو به گسترش رها کردند. کارخانه‌ها به کارگران بسیاری نیاز داشتند. کشاورزان، بی‌آنکه بدانند چه در انتظارشان است به شهر‌ها هجوم آوردند. بخش‌های وسیعی از بسیاری از شهرهای قرون وسطایی به محله‌های فقیرنشین شلوغ و بی نظم و فاقد تأسیسات بهداشتی شهری بدل شدند.

بیشتر بدانید:

امیل دورکیم پدر جامعه‌شناسی (بخش نخست)

انقلاب صنعتی چهره‌ی جامعه غربی را تغییر داد. دیگر اکثریت مردم در روستاهای کوچک با نظام خویشاوندی گسترده زندگی نمی‌کردند، و دیگر آنچه را که برای زندگی‌شان نیاز داشتند، خود تولید نمی‌کردند. در این شرایط بسیاری از مشکلات اجتماعی که تا پیش از صنعتی‌شدن وجود نداشتند، به مشغله‌ی جدید ذهنی روشنفکران و متفکران اجتماعی بدل شد. مقولات تغییر اجتماعی و نظم اجتماعی با این پرسش‌ها پیوند یافتند که چرا مدرنیزاسیون در مناطق دیگر جهان رخ نداده است؟ چندی نگذشت که این موضوعات در حوزه‌ی تفکر جامعه‌شناختی قرار گرفتند.