سن سیمون (1760-1825) در خانوادهای اشرافزاده به دنیا آمد و از زندگی راحتی برخوردار بود. سن سیمون در اثر آشنایی با روسو، ایدههای اصلی فیلسوفهای دوران روشنگری را فرا گرفت. بعدها به ارتش پیوست و در جنگ یورک تاون در آمریکا جنگید و اسیر نیروهای انگلیسی شد، چند ماه در زندان بود و سپس به فرانسه بازگشت. او در انقلاب فرانسه شرکت نکرد، چراکه باور داشت رژیم سیاسی آنقدر ضعیف شده بود که برای سرنگونی آن نیازی به جنگ نبود، اما او از آن فرصت استفاده کرد و با خرید و فروش زمینی ثروتی به هم زد.
بیشتر بدانید:
تفاوت اندیشهی اجتماعی با علوم اجتماعی چیست؟
چهل سال نخست عمرش را بهعنوان یک ارتشی زمینباز سپری کرد. نقل است که در این دورهی شارلمانی، نخستین و بزرگترین امپراتور روم، به خوابش آمده و به وی گفته بود که «فیلسوف بزرگی»خواهد شد. این رؤیا وی را بر آن داشت که رستگاری بشریت را پیشهی خود کند. او با ساخت محل تجمعی برای دانشمندان، ثروت خود را از دست داد و تا آخر عمر با اعتقاد راسخ به اینکه حامل پیامی برای بشریت است، در فقر به سر برد.
ثبات و نظم اجتماعی
از نظر سن سیمون، نیوتن به کشف ساختار عالم نائل آمده بود (منظور از ساختار در اینجا الگوهای تکرارشونده است). سن سیمون بر همین اساس، فکر میکرد میتوان ساختار جامعه را بررسی و قوانین حاکم بر آن را کشف کرد. او در آثارش، دربارهی لزوم پدیدآمدن علمی دربارهی سازماندهی اجتماعی نوشت. از نظر او جامعه همچون موجودی زنده پدید میآید و رشد میکند. مهمترین چالش برای او این بود که به درک این رشد (تغییر اجتماعی) و عوامل ثبات اجتماعی (نظم اجتماعی) دست یابد. سن سیمون باور داشت قوانینی وجود دارند که سازماندهی و ثبات اجتماعی را تشریح کنند.
وی عقیده داشت آنچه اهمیت دارد مشاهدهی الگوها طی یک دورهی طولانی است. سپس این مشاهدات باید در یک نظریهی عام تاریخی گرد هم آیند، بهنحویکه قادر به تبیین علل اساسی تغییرات تاریخی باشند، آن هم نه فقط دربارهی رویدادهای گذشته و حال، بلکه همچون در خصوص وقایع آینده، چرا که علل رویدادهای آینده باید از پیش موجود باشد. معنی ضمنی این حرف آن است که اگر بتوان آینده را پیشبینی کرد میتوان آن را شکل داد.
قدرت اثباتگرایی در تعیین نظم نوین اجتماعی
او دیدگاه اساساً اقتدارگرایانه و سلسلهمراتبی به جامعه داشت و معتقد بود جامعه ذاتاً به قشرهای اجتماعی انعطافپذیری تقسیم میشود. از نظر او، در نظم نوین اجتماعی، این اثباتگرایی است که طبقات اجتماعی را تعیین میکند. اثباتگرایی را (که متکی بر بررسی علمی، قوانین، قواعد عقل است) شایستهترین اعضای جامعه هدایت میکنند. سن سیمون طبقهی شایسته جامعه را مشتمل بر بانکداران، قضات، صنعت مداران و روشنفکران میدانست.
بیشتر بدانید:
پیروان سن سیمون در تمام اروپا، به تبلیغ پیام فلسفهی سن سیمون پرداختند. آنان روشنفکران بورژوا و صاحبمنصبانی، عمدتاً از میان بانکداران، صنعت مداران و روشنفکران بودند که قاعدتاً خود را از اعضای طبقهی شایسته میدانستند. آنان بر وجود نظم، انضباط، کارایی، کنترل همگانی بر ابزار تولید و آزادی تدریجی زنان تأکید میکردند. آنها به علت رفتار غیرمعمولیشان شهرت چندانی نیافتند؛ اما تأثیر عمدهای، بهویژه بر تفکر سوسیالیستی پس از خود گذاشتند. سن سیمون باورداشت تمام جوامع برای ساختن یک اجتماع جهانی با یکدیگر متحد خواهند شد، اما چون عوام درکی از اجتماع جهانی مبتنی بر علم ندارند، نخبگان باید جامعه را مدیریت کنند.
نگرش بقای اصلح و کار همگانی
سن سیمون با اقتباس از نگرش بقای اصلح به این باور دستیافت که همگان باید کار کنند و اعضایی پویا در جامعه باشند و کسی که به کار و تولید تن ندهد، چیزی برای خوردن نخواهد داشت. او مخالف کمکهای اجتماعی (به سالمندان و افراد بیخانمان و...) بود، چرا که معتقد بود این امر وابستگی افراد به دولت و در نهایت، تضعیف جوامع پویا منجر میشود. دیرپاترین و مهمترین تأثیر سن سیمون در اوگوست کنت که از شاگردان و زمانی منشیاش بود نمود یافت. این کنت بود که بسیاری از ایدههای سن سیمون را به نحو شایستهتری منتقل و آنها را در قالب نظمی نوین و بهشدت چالشبرانگیز پیریزی کرد و جامعهشناسی نامید.
دیدگاه خود را بنویسید